ساقی کوثر

وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (مائده/56)
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حکم برداشتن پول از جیب پدر...

22 آبان 1398 توسط گل عفاف

برداشتن پول از جیب پدر…

نظر آیت الله سیستانی

 نظر دهید »

احکام رکوع

22 آبان 1398 توسط گل عفاف

?احکام رکوع


◀️ آيا در ركوع،باید حتما دست ‏ها روى زانوها باشد؛ يا اگر بالاتر از زانو هم باشد، اشكال ندارد؟


✍️آيات عظام امام، بهجت، تبريزى، فاضل، صافى و نورى: در ركوع واجب است که به اندازه ای خم بشویم كه بتوانیم كف دست‏ ها را روی زانوها بگذاریم ؛ ولى گذاشتن دست ‏ها روی زانوها واجب نيست.

✍️ آيات عظام سيستانى و وحيد: در ركوع واجب است که به اندازه ای خم بشویم كه بتوانیم سر انگشت ها روا روی زانوها بگذاریم ؛ ولى گذاشتن دست ‏ها روی زانوها واجب نيست.


✍️آيت الله مكارم: در ركوع واجب است که به اندازه ای خم بشیم كه بتوانیم كف دست‏ ها را روی زانوها بگذاریم ؛ و گذاشتن كف دست‏ ها روی زانو، بنابر احتياط، واجب است.


?برگرفته از احکام دو دقیقه ای

 نظر دهید »

شبهه آزادی بیان(قسمت سوم)

22 آبان 1398 توسط گل عفاف

تفاوتهای آزادی در ایران و آمریکا از دیدگاه رهبری

آزادی در اسلام الهی است و لی در غرب به دنبال ریشه آن هستند.در اسلام مبارزه برای آزادی یک تکلیف الهی است. در اسلام یک سری ارزشهای ثابتی وجود دارد که آزادی هم بر پایه آنهاست و نسبی ولی در غرب آزادی مطلق است.چون در غرب ارزش ثابتی وجود ندارد.

همين «آزادى اجتماعى» كه اين‏قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فرآورده‏ هاى ارزشمند معنوى يا مادّى يك ملت به كار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حيات خود يك انسان. «من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض فكانّما قتل النّاس جميعاً»[1]. ارزشهاى اخلاقى در آنجا، هيچ مانعى براى آزادى نيستند. تفاوت ديگر اين است كه در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشكيل مى‏دهد. ، اين است كه مقوله‏ى «آزادى» مقوله‏اى اسلامى است. در باره‏ى آن، اسلامى بينديشيم و همه به نتايج آن به عنوان يك حركت اسلامى و يك تكليف شرعى، معتقد باشيم.

(12/ 06/ 1377) بيانات در مراسم فارغ ‏التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس

من آنچه كه امروز در اين پيكار فكرى و مطبوعاتى كه عرض كردم پديده ‏ى مباركى هم هست مشاهده مى‏كنم، اين است كه خيلى‏ ها به اين اصل توجّه نمى‏كنند. در اينجا من دو، سه تفاوت عمده ‏ى «آزادى‏» در منطق اسلام را با آزادى در منطق غرب بيان‏ مى‏كنم. البته عرض كردم ليبراليسم، سرجمع همه‏ ى نظريه ‏ها و گرايشهاى گوناگونى است كه در اين مكتب وجود دارد و ممكن است بعضى از اين نظريه‏ ها و گرايشها، در بعضى زمينه‏ ها با بعضى ديگر مقدارى اختلاف داشته باشد؛ اما مجموعش اين‏هاست.

در مكتب غربى ليبراليسم، آزادى انسان، منهاى حقيقتى به نام دين و خداست. لذا ريشه‏ ى آزادى را هرگز خدادادگى نمى‏دانند. هيچ‏كدام نمى‏ گويند كه آزادى را خدا به انسان داده است؛ دنبال يك منشأ و ريشه‏ ى فلسفى برايش هستند كه عرض كردم. ريشه ‏هايى هم ذكر كرده‏ اند و تفسيرهاى گوناگونى در اين زمينه دارند. در اسلام، «آزادى» ريشه‏ ى الهى دارد. خودِ اين، يك تفاوت اساسى است و منشأ بسيارى از تفاوتهاى ديگر مى‏شود. بنا بر منطق اسلام، حركت عليه آزادى، حركت عليه يك پديده ‏ى الهى است؛ يعنى در طرف مقابل، يك تكليف دينى به وجود مى‏آورد. اما در غرب چنين چيزى نيست؛ يعنى مبارزات اجتماعى كه در دنيا براى آزادى انجام مى‏گيرد، بنا بر تفكّر ليبراليسم غربى، هيچ منطقى ندارد. مثلًا يكى از حرفهايى كه زده مى‏شود «خير همگانى» يا «خير اكثريّت» است. اين ريشه ‏ى «آزادى اجتماعى» است. چرا من بايد بروم براى خير اكثريّت كشته شوم و از بين بروم؟ اين بى‏ منطق است. البته هيجان هاى موسمى و آنى، خيلى‏ ها را به ميدانهاى جنگ مى‏كشاند؛ اما هرگاه هركدام از آن مبارزانى كه در زير لواى چنين تفكّراتى مبارزه‏اى كرده باشند اگر واقعاً زير لواى اين تفكّرات، مبارزه‏اى‏انجام گرفته باشد به مجرّد اينكه از هيجان ميدان مبارزه خارج شوند، شك خواهند كرد: چرا من بروم كشته شوم؟

در تفكّر اسلامى، اين‏گونه نيست. مبارزه براى آزادى، يك تكليف است؛ چون مبارزه براى يك امر الهى است. همچنان كه اگر شما مى‏ بينيد جان كسى را مى‏خواهند سلب كنند، موظّفيد برويد به او كمك كنيد. يك وظيفه‏ ى دينى است كه اگر نكرديد گناه كرده‏ايد. در زمينه‏ ى آزادى هم همين‏طور است؛ بايد برويد، يك تكليف است.

بر اين تفاوت اساسى، باز تفاوتهاى ديگرى مترتّب مى‏شود. يكى اين است كه در ليبراليسم غربى چون حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است، لذا «آزادى» نامحدود است. چرا؟ چون شما كه به يك سلسله ارزشهاى اخلاقى معتقديد، حق نداريد كسى را كه به اين ارزشها تعرّض مى‏كند، ملامت كنيد؛ چون او ممكن است به اين ارزشها معتقد نباشد. بنابراين هيچ حدى براى آزادى وجود ندارد؛ يعنى از لحاظ معنوى و اخلاقى، هيچ حدّى وجود ندارد. منطقاً «آزادى» نامحدود است. چرا؟ چون حقيقت ثابتى وجود ندارد؛ چون به نظر آن‏ها، حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است.[2]

«آزادى» در اسلام اين‏گونه نيست. در اسلام، ارزشهاى مسلّم و ثابتى وجود دارد؛ حقيقتى وجود دارد. حركت در سمت آن حقيقت است كه ارزش و ارزش ‏آفرين و كمال است. بنابراين، «آزادى» با اين ارزشها محدود مى‏شود. اينكه اين ارزشها را چگونه بايد فهميد و به دست آورد، مقوله ‏ى ديگرى است. ممكن است كسانى راه هاى غلطى را در فهم اين ارزشها بروند؛ ممكن است كسانى راههاى درستى را بروند. آن خارج از اين بحث است. به ‏هرحال «آزادى» محدود به حقيقت و محدود به ارزشهاست.

همين «آزادى اجتماعى» كه اين‏قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فرآورده‏ هاى ارزشمند معنوى يا مادّى يك ملت به كار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حيات خود يك انسان. «من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض فكانّما قتل النّاس جميعاً»[3]. در منطق قرآن، كشتن يك انسان، مثل كشتن همه ‏ى انسانيّت است. اين مفهوم خيلى عجيبى است. كسى كه دست به قتل يك انسان دراز مى‏كند، مثل اين است كه همه‏ ى انسانيت را كشته است؛ چون تعرض به حريم انسانيت است. ليكن استثناء آن اين است: «بغير نفس او فساد فى الارض»؛ مگر اينكه آن كسى كه مورد اين تعرّض قرار مى‏گيرد، خودش به جان كسى تعرّض نموده، يا فسادى ايجاد كرده باشد. ببينيد؛ ارزشها و حقايق ثابت و مسلّم، اين آزادى را محدود مى‏كند؛ همچنان كه حقِّ حيات را محدود مى‏كند.

تفاوت ديگر اين است كه در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشكيل مى‏دهد. ابتدا براى آزاديهاى اجتماعى و فردى، محدوديتهايى را معيّن كردند؛ اين يكى از آن‏هاست. آن وقتى‏كه منافع مادّى به خطر بيفتد، آزادى را محدود مى‏كنند. منافع مادّى، مثل عظمت اين كشورها و سلطه‏ى علمى اين كشورها. تعليم و تربيت، يكى از مقولاتى است كه آزادى در آن، جزو مسلّمترين حقوق انسان‏هاست. انسانها حق دارند ياد بگيرند؛ اما همين «آزادى» در دانشگاههاى بزرگ دنياى غربى محدود مى‏شود! دانش و فناورى والا به قول خودشان‏HIGH TEC قابل انتقال نيست! انتقال فناورى به كشورهاى معيّنى ممنوع است! چرا؟ چون اگر اين دانش و اين علم انتقال داده شد، از انحصار اين قدرت خارج شده است و اين قدرت مادّى و اين سلطه، به حال خود باقى نخواهد ماند. آزادى مرز پيدا مى‏كند؛ يعنى استاد حق ندارد كه فرضاً به شاگرد كشور جهان سومى شاگرد ايرانى، يا دانش‏پژوه چينى فلان راز علمى را بياموزد!

آزادى انتقال اطّلاعات و اخبار هم اين‏گونه است. امروز همه ‏ى جنجال دنيا، براى آزادى اطّلاعات و اخبار است؛ بگذاريد مردم باخبر شوند؛ بگذاريد مردم بدانند. ترويج آزادى در غرب، يكى از مصاديق و مصرع هاى بلندش اين است؛ اما در حمله‏ ى امريكا به عراق در زمان رياست جمهورى بوش‏[4] براى مدّت يك هفته يا بيشتر، رسماً همه ‏ى اطلاعات سانسور شد. افتخار هم كردند و گفتند كه هيچ خبرنگارى حق ندارد يك عكس يا يك خبر از حمله ‏ى امريكا به عراق منتقل و منتشر كند! همه مى‏دانستند كه حمله شده؛ خود آمريكاييها هم خبر دادند؛ اما از جزئيات آن هيچ‏كس مطّلع نبود؛ چون مدّعى بودند كه اين كار، امنيت نظامى را به خطر مى‏ اندازد! پس، امنيت نظامى، حقّ آزادى را محدود كرد؛ يعنى يك مرز مادّى و يك ديوار مادّى.

استحكام پايه ‏هاى اين حكومت هم، مرز ديگر است. چند سال قبل از اين حدود چهار، پنج سال پيش در امريكا گروهى پيدا شدند، كه خبرش را هم همه ‏ى كسانى كه اهل روزنامه ‏اند، خوانده ‏اند. البته بنده همان وقت تفاصيل بيشترى را از آن اطّلاع پيدا كردم؛ ليكن همه در روزنامه‏ هاى ما هم نوشتند و گفتند. گروهى پيدا شدند كه اين‏ها با گرايش مذهبى خاصى عليه حكومت فعلى امريكا زمان همين آقاى كلينتون اقدام كردند. عليه آن‏ها مقدارى كارهاى امنيتى و انتظامى شد، اما فايده‏ اى نبخشيد. خانه‏ اى را كه آن‏ها در آن جمع شده بودند، محاصره كردند و آتش زدند كه حدود هشتاد نفر در آتش سوختند! عكسهايش را هم منتشر كردند و همه‏ ى دنيا هم ديدند. در ميان اين هشتاد نفر، زن هم بود، كودك هم بود، شايد يك نفرشان هم نظامى نبود. ببينيد؛ آزادى زنده ماندن، آزادى عقيده، آزادى مبارزه‏ى سياسى، به اين حد محدود مى‏شود. بنابراين، آزادى در دنياى مادّى غرب هم حدود و مرزهايى دارد؛ منتها اين مرزها، مرزهاى مادّى است.

ارزشهاى اخلاقى در آنجا، هيچ مانعى براى آزادى نيستند. مثلًا نهضت همجنس‏بازى در امريكا، يكى از نهضتهاى رايج است! افتخار هم مى‏كنند؛ در خيابانها تظاهرات هم راه مى ‏اندازند؛ در مجلّه ها عكسهايشان را هم چاپ مى‏كنند؛ با افتخار هم ذكر مى‏كنند كه فلان تاجر و فلان رجل سياسى جزو اين گروه است؛ هيچ‏كس هم خجالت نمى‏كشد و انكار نمى‏كند! بالاتر از اين،بعضى از اشخاصى كه با اين نهضت مخالف مى‏كنند، مورد تهاجم شديد بعضى از مطبوعات و روزنامه‏ ها واقع مى‏شوند كه ايشان با نهضت همجنس‏بازى مخالف است! يعنى ارزش اخلاقى، مطلقاً حدّ و مرزى براى آزادى معيّن نمى‏كند.

مثال ديگر در كشورهاى اروپايى است. مثلًا آزادى بيان را، تبليغات به نفع فاشيسم محدود مى‏كند، كه امر مادّى و حكومتى است؛ اما تبليغات عريانگرى كه آن هم يك حركتى است محدود نمى‏كند! يعنى مرزهاى آزادى در ليبراليسم غربى، با آن فلسفه و با آن ريشه‏ى فلسفى و با آن نگرش، مرزهاى مادّى است؛ مرزهاى اخلاقى نيست. اما در اسلام، مرزهاى اخلاقى وجود دارد. در اسلام، آزادى، علاوه بر آن حدود مادّى، مرزهاى معنوى هم دارد. البته وقتى كسى عليه منافع كشور و عليه سود كشور اقدامى بكند، آزاديش محدود مى‏شود اين منطقى است اما مرزهاى معنوى هم وجود دارد. اگر كسى عقيده‏ى گمراهى دارد، عيبى ندارد. وقتى مى‏گوييم عيبى ندارد، يعنى پيش خدا و پيش انسانهاى مؤمن عيب دارد؛ ليكن حكومت هيچ وظيفه‏اى در قبال او ندارد. در جامعه‏ى مسلمان، يهودى و مسيحى و بقيه‏ى اديان گوناگون هستند؛ الآن در كشور ما هم هستند؛ در زمان صدر اسلام هم بودند؛ هيچ مانعى هم ندارد. اما اگر قرار باشد آن كسى كه عقيده‏ى فاسد دارد، به جان ذهن و دل افرادى كه قدرت دفاع ندارند، بيفتد و بخواهد آن‏ها را هم گمراه كند، اين براى آدم يك مرز است. اينجا آزادى محدود مى‏شود. از نظر اسلام اين‏گونه است. يا مثلًا بخواهند اشاعه‏ى فساد بكنند، بخواهند فساد سياسى و فساد جنسى و فساد فكرى به وجود آورند؛ يا همين فيلسوف‏نماهايى كه در گوشه و كنار هستند، بخواهند در باره‏ى اينكه تحصيلات عاليه براى جوانان خوب نيست، مقاله بنويسند؛ بنا كنند عيوبش را ذكر كردن؛ البته به احتمال قوى، درصدى نود اثر نخواهد كرد؛ اما ممكن است درصدى ده جوانان تنبل اثر كند. نمى‏شود اجازه داد كه كسانى بنشينند، با وسوسه و دروغ، انسانها را از تحصيل علم بازبدارند.

آزادىِ دروغ‏گويى نيست. آزادىِ شايعه‏ پراكنى نيست. آزادىِ ارجاف نيست. من گله ‏اى كه دارم اين است كه چرا در زمينه‏ ى مسائل آزادى، به مباحث اسلامى و به مبانى اسلامى مراجعه نمى‏شود؟ در قرآن سوره‏ ى احزاب آيه‏ ى 60 مى‏فرمايد: «لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينك بهم». مرجفون در كنار منافقان و بيماردلان كه آن‏ها دو دسته‏اند قرار دارند. منافقان يك دسته ‏اند، بيماردلان الّذين فى قلوبهم مرض دسته‏ى ديگرى هستند؛ اين «مرجفون» در كنار آن‏ها گذاشته شده‏اند. مرجفون يعنى كسانى كه مرتّب مردم را مى‏ترسانند. يك جامعه‏ ى تازه تأسيس‏ شده ‏ى اسلامى، با آن همه دشمن، آن همه بسيج قرآنى، آن همه بسيج نبوى، همه بايد براى دفاع از كشور و از اين نظام عظيم انسانى و مردمى، از لحاظ روحى آماده باشند؛ اما يك عده مثل خوره به جان مردم بيفتند و روحيه ‏ها را تضعيف كنند؛ اين‏ها مرجفونند. قرآن مى‏گويد: اگر «مرجفون» يعنى كسانى كه مرتّب مردم را مى‏ترسانند، آدم را نااميد مى‏كنند، مردم را از اقدام بازمى‏دارند دست برندارند، «لنغزينك بهم»؛ تو را به جان آن‏ها خواهيم انداخت. اين، مرز آزادى است. پس، آزادى در منطق اسلامى، يك تفاوت ديگرش اين است كه مرزى از ارزشهاى معنوى دارد.

تفاوت ديگر اين است كه آزادى در تفكّر ليبراليسم غربى، با «تكليف» منافات دارد. آزادى، يعنى آزادى از تكليف نيز. در اسلام، آزادى آن روى سكّه‏ى «تكليف» است. اصلًا انسانها آزادند، چون مكلّفند. اگر مكلّف نبودند، آزادى لزومى نداشت؛ مثل فرشتگان بودند.

بشر خصوصيتش اين است كه مجموعه‏ ى انگيزه‏ ها و غرايز متضادّى است و مكلّف است كه در خلال اين انگيزه ‏هاى گوناگون، راه كمال را بپيمايد. به او آزادى داده شده، به خاطر پيمودن راه كمال. همين آزادى با اين ارزش، براى تكامل است؛ كمااينكه خود حيات انسان براى تكامل است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون»[5]. خداوند جنّ و انس را آفريده، براى رسيدن به مرتبه‏ ى عبوديّت او كه مرتبه‏ ى بسيار والايى است. آزادى هم مثل حقِّ حيات است؛ مقدمه‏اى براى عبوديّت.

در غرب، در نفى «تكليف» تا جايى پيش رفته ‏اند كه نه تنها تفكّرات دينى را، حتّى تفكّرات غير دينى و كلّ ايدئولوژى‏ها را كه در آن‏ها تكليف هست، واجب و حرام هست، بايد و نبايد هست، نفى مى‏كنند! الآن در آثار اخير همين ليبرال‏نويسهاى امريكايى و شبه امريكايى و كسانى كه پيامبرشان آن‏ها هستند امّتهاى آن‏ها در كشورهاى ديگر، از جمله متأسفانه بعضيها در كشور خود ما دنبال همين هستند ديده مى‏شود كه مى‏گويند تفكّر آزاد غربى، با اصل «بايد و نبايد» و با اصل ايدئولوژى مخالف است! اسلام به‏ كلّى نقطه‏ ى مقابل اين است. اسلام، «آزادى» را همراه با «تكليف» براى انسان دانسته كه انسان بتواند با اين آزادى، تكاليف را صحيح انجام دهد، كارهاى بزرگ را انجام دهد، انتخابه اى بزرگ را بكند و بتواند به تكامل برسد.

بنابراين، توصيه‏ ى اول من به اين كسانى كه مى‏نويسند و بحث مى‏كنند، اين است كه در فهم مفهوم آزادى، مستقل باشيم، مستقل بينديشيم و وابسته نباشيم. توصيه‏ ى دوم اين است كه از آزادى سوءاستفاده نشود. بعضي ها مكرّر تأكيد و تكرار مى‏كنند: «آزاديهاى تازه به ‏دست ‏آمده‏ ى مطبوعاتى!» به نظر من، اين يك حرف غير واقعى است؛ حرفى است كه منشأ آن هم راديوهاى بيگانه است. البته الآن در روزنامه‏ ها و مجلّات، مطالبى مى‏نويسند و تعرّضهايى مى‏كنند. بعضى از اين افراد، در گذشته اين كارها را نمى‏كردند؛ بعضى ديگر هم مى‏كردند. د

، امروز هم همان‏طور است؛ هيچ فرقى نكرده است. امروز هم اگر كسانى اضلال كنند، افساد كنند، ارجاف كنند، باز همان‏گونه است؛ فرقى نكرده است. بنابراين، اين حرف را نبايد مرتّب تكرار كرد كه «آزادىِ تازه به‏دست آمده!» مى‏بينم كه بعضى از مسئولان خطاب به مطبوعات مكرّر مى‏گويند كه از آزاديها زياد استفاده نكنيد، تا مبادا اصل آزادى به خطر بيفتد! اين چه حرفى است؟! از آزادى هرچه بيشتر استفاده كنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بيشتر از حقِّ خدا داده استفاده كنند، نظام اسلامى به هدف هاى خودش بيشتر رسيده است. ما هميشه گله‏ مان از نويسنده‏ ها اين بوده كه چرا نمى‏نويسند، چرا تحقيق نمى‏كنند، چرا تحليل نمى‏كنند.

مرزهاى صحيح را بايد رعايت كرد. البته اين مرزها هم مرزهايى نيست كه يك حكومت يا يك نظام بخواهد به خاطر منافع خودش آن‏ها را تعيين كند. حالا اگر هم به فرض حكومتهايى در دنيا هستند كه لا بد هم هستند و تعيين مى‏كنند، نظام جمهورى اسلامى اين‏طور نيست؛ نظام جمهورى اسلامى مبنايش بر عدالت است. يعنى اگر مقام رهبرى از عدالت بيفتد، به طور خودكار و بدون اينكه هيچ عامل ديگرى لازم باشد، از رهبرى مى‏افتد. در چنين نظامى معنا ندارد كه بخواهند براى منافع صنفى يا گروهى يا ديدگاه‏هاى خاص حكومتى، مرزى معين كنند؛ نه. مرز، همان مرزهاى اسلامى است؛ همان چيزهايى است كه در قرآن و در حديث و در فهم صحيح از دين، به عنوان مرز شناخته شده؛ اين‏ها معتبر است و بايد هم رعايت شود. اگر هم رعايت نشود، مسئولان موظّفند؛ مسئولان قضائى، مسئولان دولتى، وزارت ارشاد، ديگران همه موظّفند. اگر به وظيفه عمل نكنند، گناه و تخلّف كرده‏اند. موظّفند كه اين مرزها را رعايت كنند. در داخل آن مرزها كه البته آن مرزها استثناءهاست همان اصل زيباى درخشان آزادى است كه بايد مورد استفاده قرار گيرد. من اين اظهارات غير مسئولانه را نمى‏پسندم كه تكرار گردد و گفته شود.

آنچه كه من امروز به عنوان جمع‏بندى عرض مى‏كنم، اين است كه مقوله ‏ى «آزادى» مقوله ‏اى اسلامى است. در باره‏ ى آن، اسلامى بينديشيم و همه به نتايج آن به عنوان يك حركت اسلامى و يك تكليف شرعى، معتقد باشيم. آنچه را كه بحمد اللّه در صحنه‏ ى جامعه وجود دارد، قدر بدانيم و از اين امكان حدّ اكثرِ استفاده را بكنيم. صاحبان فكر و صاحبان انديشه بايد تلاش كنند. البته بعضى از بحثها هست كه در چارچوب هاى تخصّصى مطرح است و بايد در مدارس و دانشگاهها و مطبوعاتِ خاص و در مجموعه‏ هاى خاص مطرح شود؛ بعضيها هم هست كه نه، مورد استفاده‏ى همگان است؛ بايد مطرح شود و همه استفاده كنند و بهره ببرند.

اميدوارم كه إن شاء اللّه خداى متعال توفيقى دهد، تا بتوانيم آنچه را كه موجب شكوفايى اين نظام و إن شاء اللّه توفيقات هرچه بيشتر اين ملت بزرگ و خوب و عزيز است، در كشورمان شاهد باشيم. شما عزيزان دانشگاهى، بخصوص جوانانتان كه آينده و اميدها متعلّق به شماست در اين شكوفايى و توفيقات، نقش فراوانى خواهيد داشت.

و السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته‏
[1] ( 2). مائدة: 32
[2] (12/ 06/ 1377) بيانات در مراسم فارغ‏التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس
[3] ( 2). مائدة: 32
[4] ( 3). منظور« جورج بوش» پدر است كه به بهانه اشغال كويت توسط عراق، دستور حمله به آن كشور را صادر كرد.
[5] ( 4). ذاريات: 56

 نظر دهید »

پیامبر (ص) در کلام امام علی ع قسمت دوم

22 آبان 1398 توسط گل عفاف

نهج البلاغه
?راه و رسم زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در کلام امیر المومنین علیه السلام

?قسمت دوم

???


?قضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً، وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً. أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا کَشْحاً، وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً، عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا، وَ عَلِمَ أَنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ، وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ، وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ

?او (پیامبر)به اندازه ضرورت از دنيا بهره گرفت و هرگز تمايلى به آن نشان نداد. پهلويش از همه مردم لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود. دنيا (از سوى خدا) به وى عرضه شد، ولى آن را نپذيرفت. او مى دانست چه چيزى مبغوض خداست؟ آن را مبغوض مى شمرد، چه چيز نزد خدا حقير است آن را حقير مى دانست و چه چيز نزد او کوچک است آن را کوچک مى ديد.

? خطبه  ۱۶۰


???

 نظر دهید »

پیامبر (ص) در کلام امام علی ع

22 آبان 1398 توسط گل عفاف

?راه رسم زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در کلام امیر المومنین علیه السلام

?قسمت اول

???

نهج_البلاغه

✨فتَأَسَّ بِنَبِيِّکَ الاَْطْيَبِ الاَْطْهَرِ ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ـ فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى، وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى. وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ، وَالْمُقْتَصُّ لاَِثَرِهِ

?(تو اى مسلمان)، به پيامبر پاک و پاکيزه ات ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ اقتدا کن: زيرا در او سرمشقى است براى آن کس که مى خواهد تأسّى جويد و نسبتى است عالى براى کسى که بخواهد به او منسوب شود، محبوب ترين بندگان نزد خدا کسى است که به پيامبرش تأسّى کند و به دنبال او گام بردارد»


? خطبه ۱۶۰

???

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 244
  • 245
  • 246
  • ...
  • 247
  • ...
  • 248
  • 249
  • 250
  • ...
  • 251
  • ...
  • 252
  • 253
  • 254
  • ...
  • 279
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ساقی کوثر

وبلاگ فرهنگی،سیاسی، اجتماعی
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ثقلین
    • مناسبت
  • خیر کثیر
  • فضای مجازی از دیدگاه مقام معظم رهبری
  • دعا برای سلامتی امام زمان عج
  • جمعه های انتظار
  • حدیث روز
  • فضای مجازی
  • دعا و زیارات ایام هفته
  • درس اخلاق
  • کلام رهبر
  • عمومی
  • بصیرت افزایی و روشنگری
  • اخلاقی - تربیتی
  • داستانهای عبرت آموز
  • کلیپ های تکان دهنده
  • یادداشت های خودم
  • یادیارن شهید
  • احکام
  • زنگ تفریح
  • نهج البلاغه
  • صحیفه سجادیه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس