حکایت آموزنده
02 دی 1398 توسط گل عفاف
? حکایت آموزنده ?
« بگو ان شاء الله »
? روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید: فردا چه می کنی؟ گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می روم و علوفه جمع می کنم. همسرش گفت: بگو ان شاءا… او گفت: ان شاءالله ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا بارانی!
?از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک زدند. ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور شد به خانه بازگردد. همسرش گفت: کیست؟ او جواب داد: ان شاءالله منم.