حکایت آموزنده
23 دی 1398 توسط گل عفاف
? حکایت آموزنده ?
روزی بهلول به قصر هارون الرشید رفت و برجای مخصوص هارون نشست، خدمتکاران قصر،بهلول را کتک زدند و از تخت هارون دور کردند. هارون که سررسید دید بهلول گریه میکند از خدمتکاران پرسید:بهلول چرا گریه میکند؟ قضیه را گفتند.هارون آنها را توبیخ و سرزنش کرد و بهلول را دلداری داد!
بهلول گفت:ای هارون من به حال خودم گریه نمیکنم بلکه به حال تو گریه میکنم. چون من چند دقیقه بر تخت شاهی نشستم و این قدر کتک خوردم تو که یک عمر بر این تخت نشسته ای چقدر کتک خواهی خورد..!