معرفت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
?یکی از مهمترین عواملی که منتظران باید آویزه گوش و چراغ راه خود قرار دهند، معرفت به امام عصر(عج) است به این معنا که واقعا امام زمانِ خود را بشناسند و صرفا اعتقادشان به زبان نباشد بلکه در عمل به شناخت واقعی رسیده و از این رهگذر رنگ و بوی توحیدی به زندگی خود بدهند.
میتوان گفت حدیث « مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» از معتبرترین احادیثی است که فریقین از وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند، این حدیث در مجامع معتبر و کتب روایی شیعه مکرر نقل شده است.
مرحوم کلینی، صاحب بصائرالدرجات و دیگران نیز این حدیث را نقل کردهاند، همچنین اهل سنت نیز نقل کرده اند البته کمی اختلاف در تعبیر و در نقل این روایات وجود است اما معنا مشترک است.
مرحوم کلینی این چنین حدیث را نقل کرده است: « من مات لا یعرف امامه مات میتة جاهلیة»، در کمال الدین صدوق نیز این حدیث هم آمده و در آنجا نیز این تعبیر مشهور است « مَنْ مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» (اگر کسی بمیرد و امام خود را نشناسد مرگ اش جاهلی است).
از حضرت سوال کردند که مقصود از این جاهلیت چیست. حضرت توضیح دادند: «مِیتَة کفر و نفاق و ضلال» مقصود از این مرگ کفر و نفاق و ضلال است.
این حدیث از زوایای مختلفی بحث شده است، از نظر سند جزو احادیثی است که قابل مناقشه نیست و همان طور که گفتم فریقین نیز آن را قبول دارند. این معنا از وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که اگر کسی تا زمان مرگ خود نتواند به معرفت امام برسد، مرگ این انسان به مردن جاهلیت یعنی مردن در کفر و نفاق و ضلال است.
با توجه به این مطالب ذکر شده نکاتی را یادآور میشویم:
?نکته اول اینکه مقصود از موت کفر ضلال و نفاق چیست و چرا معرفت امام(ع) شرط نجات از این مرگ کفر و نفاق و ضلال است.
?نکته دیگر اینکه در این حدیث تعبیر به موت شده است، حال سوال آن است که چرا از خود حیات صحبت به میان نیامده است؟ کسی اگر زندگی کند و در حیات خود به معرفت امام نرسد حیات اش هم حیات جاهلی است.
?و نکته دیگر اینکه نقش امام و معرفت امام در رسیدن به حیات توحیدی چیست؟ آیا ما نوعی از حیات و موت داریم که این نوع از حیات و موت، حیات و موت ایمانی است و نوع دیگری از حیات و مرگ وجود دارد که ضلال و کفر است؟
در پاسخ به این پرسش که مقصود از معرفت در حیات چیست، میگوییم: منظور معرفتی است که اگر انسان به دست آورد از مرگ جاهلی نجات پیدا می کند و اگر به دست نیاورد و بدون این معرفت از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلی است.
?بر اساس معارف نورانی اهل بیت(ع)، توحید و معرفت یافتن به خدای متعال، وابسته به معرفت امام(ع) است. اگر کسی به معرفت امام نرسید، این انسان به مقام توحید، به مقام عبودیت و بندگی راه پیدا نکرده است. این معنا با روایات فراوان و آیات فراوان توضیح داده شده است.
ما با خدای متعال قراری داریم و آن قرار معرفت الله است، عهد عبودیت و بندگی خداوند است، این پیمان از ما بندگان گرفته شده است که: « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» در این آیه یک ایجاب و یک سلب وجود دارد.
سلب این است که از ما عهد گرفته شده که شیطان را عبادت نکنیم و عهد دوم آن است که ما در مقام بندگی و عبودیت خدای متعال و در مقام معرفت باشیم.
صراط مستقیم هم همین صراط عبودیت و بندگی خدای متعال است، اگر کسی بخواهد به مقام معرفت الله و مقام محبت خدای متعال برسد باید در این صراط گام بردارد و اگر در صراط عبودیت خداوند قرار نگرفت هرچه که تلاش کند حاصل این تلاش عبودیت و معرفت نیست، این همان عدم بصیرت است.
در واقع اگر کسی بدون بصیرت عمل کند تلاش هایش به جای آنکه او را به مقصد برساند از مقصد دور می کند.
بنابراین معیار زحمت و تلاش نیست، اگر کسی بخواهد به معرفت خدای متعال برسد باید در صراط و وادی محبت الهی قرار گیرد. اما سوال آن است که این صراط محبت و معرفت چیست؟ چه چیزی انسان را به عبودیت می رساند؟
به تعبیر قرآن این صراط مستقیم است، و در ذیل سوره حمد از خداوند درخواست می کنیم که ما را به صراط مستقیم هدایت کند.
لذا انسان هر قدمی که به سوی خداوند بر می دارد به مقام معرفت نزدیک تر میشود، در برخی روایات آمده است: که از حضرت در مورد طریق محبت سوال شد که در پاسخ فرموده اند اهدنا الصراط المستقیم یعنی خداوند ما را ملازم با محبت قرار دهد. یعنی همیشه در طریق محبت باشیم.
?برگرفته از بیانات استاد میرباقری