ورود به فضای مجازی از دیدگاه مقام معظم رهبری قسمت هفتم
با توجه در فرمایشات رهبر عزیزمان این نکته فهمیده می شود که تکنولوژی و فناوری تنها در صورتی برای ما ارزش و اهمیت دارد که برای رسیدن به ارزشهای مطلق به کار گرفته شود. در اینجا به مشروح بیانات ایشان در این باره پرداخته می شود:
(25/ 04/ 1370) بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان«دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى
پول و ثروت و قوّت بازو و زبان گويا و بقيهى ثروتهايى كه در خدمت حق و انسانها و راستى و درستى نباشد، چه ارزشى دارد؟ ارزشى ندارد. الآن علم در خدمت سلاحهاى اتمى و در دست اسرائيل است. آيا اين ارزشمند است؟ نخير، هيچ ارزشى ندارد. ارزش اين چيزها نسبى است. ارزش مطلق، متعلق به اينها نيست. البته چيزهاى ارزشمند مطلق وجود دارد. اصلًا مبانى اديان، مطلق كردن ارزشهاى صحيح و راستين است؛ منتها علم و صنعت و تكنولوژى، از آن ارزشهاى مطلق نيست؛ تا در كجا به كار برود، تا در دست چه كسى باشد، تا از آن چگونه استفاده بشود؛ هنر هم از اين قبيل است.[1]
(13/ 09/ 1370) سخنرانى در ديدار با جمعى از خانوادههاى شهدا و اقشار مختلف مردم
مطلب اصلى كه امروز مورد نظر من است، آن هم به مناسبت اينكه جمعى از برادران فنى[2] در جلسه ى ما هستند، اين است كه كشور ايران بايد به دست ايرانيها آباد بشود؛ اين يك تفكر و يك راه و روش است. نيت و همت ملت ايران بايد اين باشد كه كشور را خودشان بسازند.
در كشورهايى كه از كاروان پيشرفتهاى علمى و صنعتى عقب ماندهاند، دو طرز تفكر وجود دارد:
يك طرز تفكر، غلط و مايهى بدبختى ملت است؛ يك طرز تفكر، درست است. آن طرز تفكر غلط، همان تفكرى است كه در دوران حاكميت عوامل امريكا بر اين كشور حاكم بود؛ و آن اينكه علم و صنعت و تكنولوژى و امور فنى، بايد به وسيله ى خارجيها، اروپاييها و غربىها آماده بشود و به صورت محصول در اختيار ما قرار بگيرد؛ ما بايد پول و نفت بدهيم و از محصول كار آنها استفاده كنيم؛ اين يك طرز تفكر بود. متأسفانه الآن هم اين طرز تفكر در بعضى از كشورهاى استعمارزده وجود دارد؛ مىگويند ما پول مىدهيم، غربىها براى ما مىسازند، به اينجا مى آورند و نصب مىكنند! گاهى احمقانه تصور مىكنند كه اين يك نوع اربابى نسبت به غربىهاست؛ كه ما پولدار هستيم، آنها مىآيند براى ما مىسازند!
امروز اين طرز تفكر وجود دارد؛ در دوران گذشته هم در كشور ما وجود داشت. در دوران حاكميت ستمشاهى، اين فكر در قشر تعيينكننده و تصميمگير كشور بود؛ ما هم اين حرف را حتّى از زبان بعضى از عوامل آنها شنيده بوديم. البته اين به معناى آن نيست كه آنها به فكر نبودند كه كارخانجاتى هم وارد كشور كنند؛ خير، اما باز همان كارخانجات هم در اختيار بيگانه و با مديريت بيگانه بود. در ايران كارخانهى ذوبآهن آوردند؛ اما به دست بيگانه، با مديريت بيگانه، حتّى با ملكيت بيگانه!
آن روزى كه انقلاب پيروز شد، از كارخانجات حساس اين كشور، جمع كثيرى از بيگانههايى كه اينجا بودند، رفتند؛ آن كسانى كه كارشان اين نبود كه بيايند به مردم ايران علم و تكنولوژى بياموزند؛ كارشان اين بود كه به عنوان يك صاحبكار بزرگ و به عنوان يك دانا بيايند، يكمشت آدمهاى زيردست را از اين كشور انتخاب كنند، تا هم سرمايهى كشور را ببرند، و هم كليد صنايع كشور در دست خودشان باشد. لذا اگر شما به نقشهى صنعتى كشور نگاه كنيد، خواهيد ديد كه غربىها و آمريكاييها و بعضى از اروپاييها اين نقشه را به نحوى ترتيب داده بودند كه اگر از اين مملكت رفتند و دروازههاى اين مملكت به روى آنها بسته شد، ايرانيها خودشان از پيشبرد و ادارهى صنعت عاجز بمانند؛ يعنى عمداً حلقههاى مفقودهيى در سلسله ى صنعت اين كشور به وجود آورده بودند، با قصد اينكه اين ملت هيچوقت نتواند روى پاى خودش بايستد و كمر راست كند؛ مىخواستند هميشه محتاج آنها باقى بماند.
اين طرز تفكر، در دانشگاهها هم اثر مىكند؛ علوم دانشگاهى هم بر اساس همين روش شكل مىگيرد؛ مهندس ما هم مبتكر و سازنده و خلاق نمىشود. اين كارى بود كه آنها آن روز كردند، و مدتها نتايج سوء تدبير آنها گريبانگير كشور ما هم بوده، و شايد در آينده هم تا زمانهايى باشد.
يك طرز فكر، طرز فكر درست است، و آن اينكه ممكن است ما علم و فن و صنعت را از بيگانهاى كه آن را دارد و ما نداريم، بگيريم؛ اما ادارهى آن كار را خودمان به دست خواهيم گرفت؛ خودمان صنعت را انتخاب خواهيم كرد؛ آنچه را كه براى كشور لازم است، خودمان به وجود خواهيم آورد. انسان بايد علم را از هركس كه دارد، ياد بگيرد؛ اما نه اينكه ياد بگيرد تا مزدور او باشد. غربىها براى ملت ايران و ملتهاى مسلمان ديگر، اين را مىخواستند.
ما بايد علم را ياد بگيريم، براى اينكه خودمان كشور را بسازيم. در ميان ملت ما، استعداد و روح خلاقيت زياد است. اين همان ملتى است كه تا چند قرن پيش، مشعلدار علم در دنيا بوده است. ما از لحاظ استعداد و توان علمى بالقوه، چيزى كم نداريم؛ چرا بايد از كاروان علم و صنعت عقب بمانيم، تا آنجايى كه كوچكترين چيزها را هم آنها براى ما درست كنند؟!
در دوران ستمشاهى اجازه نمىدادند كه مهندس ايرانى، آن هواپيمايى را كه پولش را دادهاند و از بيگانهها خريدهاند، تعمير بكند و يا به آن نزديك بشود، تا مبادا از اسرار آن آگاه گردد! اين، بزرگترين ظلم به يك ملت است.
امروز وضع خيلى عوض شده است. ملت ايران به بركت انقلاب، از لحاظ علم و صنعت و اتكاى به استعداد و ادارهى زندگى صنعتى به دست خود، با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. جوانان زيادى، چه در زمينهى صنعت، چه در زمينهى پزشكى، چه در زمينهى علوم گوناگون، چه مرد و چه زن، به مراتب بالايى نايل شدهاند و كارهاى برجستهاى كردهاند. ملت ايران بعضى از آنها را مىداند، بعضى را هم در آينده وقتىكه كارها تمام بشود، خواهد دانست و اطلاع آن در اختيارش قرار داده خواهد شد.
ملت پيشرفت كردند؛ اما بايد همين روش اتكاى به نفس ادامه پيدا كند. مبادا بخشهاى گوناگون وسوسه بشوند كه كارها را دربسته و سربسته به خارجيها واگذار كنند. يك ملت بايد بداند كه تنها خود اوست كه مىتواند نيازهاى خودش را بفهمد و آن را برطرف كند. ما نمىگوييم از علم و اندوخته هاى صنعتى و علمى ديگران استفاده نشود؛ خير، بايد استفاده بشود؛ اما خود ما هم بايد همت كنيم.
علم، متعلق به يك شخص و يك ملت نيست؛ علم، متعلق به بشريت است و بين ملتها دست به دست مىگردد. يك روز بود كه اروپاى متمدن امروز، در نهايت جهل و بىخبرى بود؛ مسلمين دانشمندان بزرگ آن روز بودند و علم را به اروپاييها ياد دادند. اين حرفى است كه خود آنها گفتند و مىگويند؛ نوشتند و مىنويسند؛ چيز مجهولى نيست كه ما آن را ادعا بكنيم. يك روز علم در آسيا بود، يك روز هم در اروپاست، يك روز هم در يك نقطهى ديگر است. علم، متعلق به همهى بشريت است. علم چيزى نيست كه ملتى بگويد مال من است و مال بشريت نيست؛ نه، علم متعلق به بشريت است. ما هرجا علم را پيدا كرديم، آن را به دست مى آوريم.
پيامبر ما در چهارده قرن پيش فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصّين»[3]؛ اگر علم در نقطهى دوردستى هم باشد، برويد آن را ياد بگيريد. بايد از علماى آنها هم استفاده كنيد و آنها را در علم و صنعت، مورد استفاده قرار بدهيد. بنابراين، بايد از علم و اندوخته هاى صنعتى ديگران استفاده كرد؛ اما خود ما هم بايد براى ياد گرفتن و براى ساختن، همت كنيم.
اين جوانان ما كه امروز در مراكز فنى و صنعتى و علمى حضور دارند، بايد بدانند كه ايران را آنها بايد بسازند. در يك ديد وسيعتر، دنياى اسلام را مورد نظر قرار بدهيد. چرا دنياى اسلام [4]
اين جوانان ما كه امروز در مراكز فنى و صنعتى و علمى حضور دارند، بايد بدانند كه ايران را آنها بايد بسازند. در يك ديد وسيعتر، دنياى اسلام را مورد نظر قرار بدهيد. چرا دنياى اسلام بايد اينقدر ضعيف و محتاج باشد؟ چرا بايد همهچيزش، گدايىشدهى از در خانهى دشمنانش باشد؟ امروز بعضى از كشورهاى پولدار اسلامى پول مىدهند و ميوه و سبزىِ خوردنشان را هم با هواپيما از كشورهاى اروپايى مى آورند! ماشينآلات كه به جاى خود، بندرسازى كه به جاى خود، اكتشافات كه به جاى خود؛ چرا بايد اينطور باشد؟! مگر ملت اسلام چه چيزى كم دارد؟
امروز بيش از يك ميليارد نفوس مسلمان در دنيا هست؛ آن هم در اين كشورهاى حساسى كه ما مسلمانان داريم. امروز بخش عظيمى از دنيا، زير پاى فرزندان اسلام است؛ با اين همه منابع غنى، و با اين موقعيت جغرافيايى. آيا بازهم بايستى امريكا و انگليس و اينگونه دولتها بر اين كشورها حكومت كنند؟! مسلمانان بايد بيدار بشوند؛ بين خودشان مثل يك خانواده، از علم و صنعت و منابع و پول يكديگر استفاده كنند و در مقابل دشمن جهانى، يك جبهه ى قوى تشكيل بدهند.
اين چه وضعى است كه امروز مسلمانان دارند؟! بخصوص امروز كه امريكا تصور مىكند دنيا متعلق به اوست. البته اين تصور ابلهانه اى است؛ اما دولتمردان امريكا اين تصور را دارند. چون رقيب آنها كه اتحاد جماهير شوروى سابق باشد اينگونه تكه تكه شده و به ضعف و ذلت كشيده شده است، آنها خيال مىكنند كه ديگر دنيا مال آنهاست! گويا دنيا متعلق به دو نفر رقيب بود، و حالا كه آن رقيب به زمين نشسته
است، سهم او هم مال اين است، و اصلًا دنيا مال اين است! چنين منطق غلطى را چه كسى به اين دولتمردان كم عمقِ بى اطلاع از غريزه و طبيعت بشرى، تلقين كرده است؟! انسانها آزادند. انسانها و ملتها مستقلند. مسائل دنيا به شما چه ربطى دارد؟! خيال مىكنند همه جاى دنيا مال آنهاست!
در همه ى قضايا هم دخالت مىكنند! هر گوشهى دنيا كه يك حادثه، يك بگومگو و يك چيز پولساز هست، آنها فوراً خودشان را به آنجا مىرسانند؛ مثل اين گردنكلفتها و چاقوكشهاى محله هاى سابق، كه وقت باجگيرى و وقت دعواى زن و شوهر حاضر بودند! به شما چه؟! مثل كلانتر دنيا، براى خودشان مقام قايلند! شما كى هستيد؟ اينكه شما احساس قدرت مىكنيد، به خاطر آن است كه بعضى از ملتها و دولتها حاضر نشدهاند [5]
پی نوشتها
[1] (25/ 04/ 1370) بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان«دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزهى هنرى سازمان تبليغات اسلامى
[2] ( 2). كاركنان ايران خودرو
[3] ( 3). وسائل الشيعه، ج 27، ص 27
[4] (13/ 09/ 1370) سخنرانى در ديدار با جمعى از خانواده هاى شهدا و اقشار مختلف مردم
[5] (13/ 09/ 1370) سخنرانى در ديدار با جمعى از خانوادههاى شهدا و اقشار مختلف مردم
… ادامه دارد.