ساقی کوثر

وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (مائده/56)
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حکایت آموزنده

20 بهمن 1398 توسط گل عفاف

? #حکایت_آموزنده ?

«خسیس و کوزه گر»

خسیسی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد.
کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم ؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » (بقره 249)
باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست .»

 نظر دهید »

ورود به فضای مجازی از دیدگاه مقام معظم رهبری قسمت شانزدهم(وظايف حاکميت در مواجهه با رسانه هاي نو ظهور و تکنولوژي هاي ارتباطي)

26 آبان 1398 توسط گل عفاف

 حساسیت مسئولین و وجوان کاری آنان

«بچه مدرسه‌اي‌هاي ما را، دبيرستاني‌هاي ما را، حتي بچه‌هاي مدارس راهنمايي ما را، همين‌طور فاسد مي‌کنند. افرادي را پيدا مي‌کنند که مواد مخدّر و عکس‌هاي ناجور به مدرسه مي‌برند. من مي‌خواهم از شما سؤال کنم: اگر مدير مدرسه‌اي، نسبت به فاسدشدن پانصد يا شش‌صد يا هزار نوجواني که به دست او سپرده‌اند، حسّاس بود و گوش کسي را که وسيله دشمن قرارگرفته و داخل آن مدرسه هروئين آورده، پيچاند، ما بايد به اين مدير مدرسه چه بگوييم؟ بگوييم: «آقا،ش شمابرخلاف آزادي عمل کردي؟ اين چه روشي است؟ شما ضدّآزادي هستي؟!» اين حرف درست است؟ اين درست است که به مدير يک مدرسه که مي‌گويد «هزارتا جوان را دست من سپرده‌اند؛ من نمي خواهم فردا اينها را هروئيني تحويل مادران و پدرشان بدهم» بگويند: «نخير! شما بايد اجازه بدهي خودشان انتخاب کنند! هر کس نخواست، خودش نکِشد! تو برو در مضرّات هروئين حرف بزن!» اين، يک بخشي از تهاجم فرهنگي است. نظام اسلامي را متّهم مي‌کنند که «اين مرام، نظامي است و آزادي نمي دهد.» چطور ما آزادي نمي دهيم؟!»

بيانات در ديدار جمعي از کارگزاران فرهنگي 21/5/1371

■■■

«حال در چنين شرايطي اين سوال پيش مي آيد که آيا حکومت مي تواند بگويد من آزادي و امنيت را فراهم مي کنم، مردم خودشان بروند؛ ميدان معارضه و بحث عرضه و تقاضاست؛ هر کس هرچه توانست، در بازار عرضه و تقاضا مطرح کند؛ هرچه شد، شد؟! نه، به هيچ وجه. اين جزو وظايف دولت اسلامي است که در اين آشفته بازار احتمالي، يا حتي غير آشفته بازار، در بازار عرضه فرهنگ و عقيده و اخلاق، نگذارد عائله او يعني ملت، دچار گمراهي شود؛ يعني همان احساسي را که انسان نسبت به زن و بچه خودش دارد، همان را بايد نسبت به ديگران هم داشته باشد. شما اگر بدانيد که فرزندتان دچار يک انحطاط اخلاقي شده که از نظر شما و از نظر جامعه زشت است، يا در معرض آن قرار گرفته، چگونه عکس العمل نشان مي دهيد؟ من نمي دانم شما کتاب خانم {ايزابل آلنده} را خوانده ايد يا نه؛ کتاب بسيار جالبي است. او از قوم و خويش هاي همين {سالوادور آلنده} معروف است. در اين کتاب ذکر مي کند که يکي از کارکنان مهم يک کشور آمريکاي لاتين، در يک جايگاه ضد اخلاقي – که نمي شود در اينجا تشريحش کرد – با فرزند خودش برخورد مي کند. اين شخص به آنجا رفته بود که شاهد کارهاي ضد اخلاقي جوان هاي ديگران باشد؛ اتفاقا جوان خودش را در آنجا مشاهده مي کند! او آنچنان بي تاب مي شود که از شدت آن مثلا سکته مي کند يا دچار جنون مي  شود. در اسلام  فرقي  بين فرزند خود انسان و فرزند ديگران نيست؛ يعني اگر چيزي را مشاهده مي کنيد که براي فرزند شما نامطلوب و سنگين و غير قابل تحمل است، عينا همين احساس را بايد نسبت به فرزندان ديگران داشته باشيد. اگر هم نمي توانيد اين احساس را داشته باشيد، عمل شما بايد اينطوري باشد.»

بيانات مقام معظم رهبري، 19/9/1379

■■■

«عوامل استکبار، امروز فيلم بد درست مي کنند، نوار بد درست مي کنند، حرفهاي بد درست مي کنند، شعر بد مي گويند، داستان بد مي نويسند و اين همه را، در داخل کشور، بين نوجوانان، جوانان و مردم عادّي پخش و منتشر مي کنند و يا از طريق ماهواره، رواج مي دهند. اين مورد اخير - ماهواره - واقعاً گنداب فسادي است که تيرهاي زهرآگين خود را به سمت ملتها و کشورها هدفگيري ميکند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شوراي اسلامي، با حسن فهم قضيه، ماهواره را ممنوع کرد.»

بيانات در ديدار روحانيون و مبلّغان 26/2/1375

■■■

«اين، هجومِ يک مهاجم است. حال، بيننا و بين الله، اگر دستگاه قضايي اين کشور، کسي را که به چنين فسادي دامن مي زند، دستگير کرد، چه مجازاتي براي او مناسبتر از همه است؟ کسي که هزاران جوان اين مملکت را - جوانان پاک و پاکيزه ما را؛ بچههاي معصوم ما را - به وادي فساد و شهوت‌راني مي کشاند، مجازاتش چيست؟ به نظر من، اينها بايد به شديدترين وجه مجازات شوند.»

بيانات در ديدار جمعي از کارگران و معلمان 15/2/1372

■■■

«امروز همان کساني که ادعاي آزادي مي کنند و دم از ليبرال بودن مي زنند، پيچيده ترين و دقيق ترين و ظريف ترين شيوه کنترل را بر روي فرهنگ کشورهاي خودشان، بلکه سراسر دنيا، اعمال مي کنند و سعي دارند که فرهنگ خود را به کشورهاي ديگر منتقل و تزريق کنند. در اين فرهنگ تحميلي و تزريقي اسم آزادي هست، ولي حقيقت آزادي نيست؛ آزادي تا آنجا هست که با منافع سرمايه دارها و کمپاني ها و مجموعه هاي قدرتمند و ثروتمند و زرمند و زورمند جهاني اصطکاک پيدا نکند؛ اما اين فرهنگ در قبال مسائل اخلاقي و فضيلت و … کاملا آزاد است و در قبال تعدي و تجاوز به معنويت هم در آزادي مطلق است؛ ليکن حدود بسيار دقيق و سختگيرانه اي وجود دارد که به منافع قدرت هايي که منبع و منشأ اين تزريق و تهاجم فرهنگي در جهان هستند، تعدي نشود.» 23/10/1382

■■■

«در مقوله فرهنگ، رفتار حکومت بايد دلسوزانه و مثل رفتار باغبان باشد. باغبان بهنگام نهال مي کارد، بهنگام آبياري مي کند، بهنگام هرس مي کند، بهنگام سمپاشي مي کند و بهنگام هم ميوه چيني. بايد فضاي فرهنگي کشور را باغباني کرد؛ يعني مسئولانه و با دقت اين مقوله را دنبال کرد. بعضي ها بعمد و کاملا حساب شده بي بندوباري را ترويج مي کنند… عده اي براي اينکه جامعه را از لحاظ فکري، ايماني و فضايل اخلاقي از مسير هدايت اسلامي دور و فکر مردم را خراب و راه بي بندوباري را براي آنها باز کنند، برنامه ريزي کرده اند. جزو وظايف حکومت است که با اين افراد مقابله کند.»

23/10/1382

■■■

«نمي شود گفت دولت به ايمان مردم کاري ندارد؛ نه. مدتي اين فکر را ترويج کردند؛ اما اين غلط است. دولت وظيفه دار است. چطور وزارت بهداشت با داروفروش هاي مصنوعي ناصرخسرو مبارزه ميکند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروشهاي فرهنگي مبارزه نکند!؟ با سم‌پراکنان فرهنگي مبارزه نکند!؟ اين، وظيفه‌ي دولت است؛ صدا و سيما يک جور، وزارت ارشاد يک جور و دستگاه هاي گوناگون يک جور.»

بيانات در ديدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوري اسلامي 29/3/1385

■■■

«نيازهاي مادي مردم با نيازهاي معنوي مردم، بايد با هم ديده شود؛ يعني دولت اسلامي فقط به شکم و مسکن و آسايش و آرامش ظاهري زندگي مردم اکتفا نميکند؛ به اخلاق آنها، به دين آنها، به صراط مستقيمي که جوانهاي آنها بايد بروند، به آموزش و پرورش آنها، به رشد علمي آنها، به رشد ديني و تقوائي آنها هم اهميت ميدهد. اين‌جور نيست که ما بگوئيم آن ديگر کار دولت نيست؛ نه، دولت بايد بسترهاي لازم را براي سريان و جريان انديشه‌ي درست و اخلاق فاضله در کشور به وجود بياورد. اين خود در عين اينکه يک کار فرهنگي است، يک کار سياسي هم هست.»

بيانات در ديدار اعضاي هيئت دولت و مديران اجرايي کشور 9/4/1386

■■■

«اصل سوم {از اصول و ارزشهاي فرهنگي در نظام سياسي اسلام}، حفظ استقلال سياسي است. اين، خيلي مهم است؛ اين، جزوِ مباني اصولي نظام است. اين استقلال، استقلال سياسي، اقتصادي و فرهنگي است. ما بايد اين بندهاي اختاپوس فرهنگي تحميل شده‌ي به وسيله‌ي غرب را از دست و پاي خودمان باز کنيم؛ اين هم يکي از اصول ماست. آن حرکتي، آن جرياني، آن شعاري و آن برنامه‌ريزي اي که در آن استقلال کشور و ملت ديده نشود، اصولگرايانه نيست.»

بيانات در ديدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوري اسلامي 29/3/1385

■■■

«بنده پيش از انقلاب در سخنراني هايم مثال مي زدم و مي گفتم فرهنگ مثل توري است که ماهي ها بدون اينکه خودشان بدانند، در داخل اين تور دارند حرکت مي کنند و به سمتي هدايت مي شوند. دولت و مجموعه حکومت نمي تواند خود را از اين موضوع برکنار بدارد و بگويد بالاخره فرهنگي وجود دارد و مردم به چيزي فکر مي کنند؛ نه، ما مسئوليت داريم اين فرهنگ را بشناسيم؛ اگر ناصواب است، آن راتصحيح کنيم؛ اگر ضعيف است، آن را تقويت کنيم؛ اگر در آن نفوذي هست – مانند مثال هايي که ايشان در باب اينترنت زدند – دست نفوذي را قطع کنيم. بنابراين فرهنگ بعنوان شکل دهنده به ذهن و رفتار عمومي جامعه هم يکي از ميدان هاي اساسي است.»

بيانات در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 26/09/1381

■■■

«جامعه و در مجموعه فرهنگي، اگر اينجور شد که هر متاع فاسد و کاسدي و مفسدي عرضه شد – بدون هيچ مؤاخذه و مسئوليت – اين هرج و مرج است، اين را نمي شود قبول کرد؛ کما اينکه شما بعنوان - مثلاً- مسئول بهداشت، اجازه نمي دهيد که غذاي فاسدي هم به مردم داده بشود، منطقي هم هست، هيچ کس هم ترديدي ندارد. در امر فرهنگ و خوراک معنوي هم همين طور است.»

بيانات در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 15/10/1377.

 نظر دهید »

ورود به فضای مجازی از دیدگاه مقام معظم رهبری قسمت پانزدهم(وظايف حاکميت در مواجهه با رسانه هاي نو ظهور و تکنولوژي هاي ارتباطي)

25 آبان 1398 توسط گل عفاف

وظايف حاکميت در مواجهه با رسانه هاي نو ظهور و تکنولوژي هاي ارتباطي

«جوانان ما در کوره انقلاب، افرادي پارسا بار آمدند. … جوانِ‌بري از آلودگيهاي مختلف و پاک از شهوات، وارد ميدانهاي خطر ميشود؛ همه چيز را رها مي کند؛ آسايش و راحتي را کنار مي گذارد؛ به فکر حرکتي الهي است واحساس مي کند بار مسؤوليت بر دوش اوست. دشمن با چنين جواني به شدّت مخالف است. به همين سبب کوشش ميکند تا جوانان ما پارسا نمانند. امروز باندها و دست هايي را مي شناسيم که به شکل يک گروهک، مي خواهند جوانان را فاسد کنند. البته ما با چنان باندها و دست هايي برخورد مي کنيم و با آنها که نسل جوان را تهديد مي کنند، شديداً مبارزه خواهيم کرد.»

بيانات در ديدار مهمانان خارجي شرکت‌کننده در مراسم بزرگداشت دهه فجر 18/11/1371

■■■

«اگر امروز با مفاسد اخلاقي و با بي بندوباري در جامعه مقابله‌ي صحيح و هوشمندانه شود، آنها جنجال مي کنند؛ اين بديهي است. جنجالِ آنها حقيقت را عوض نمي کند، وظيفه را هم عوض نمي کند؛ مسؤولان بايد بدانند چه مي کنند.»

بيانات در ديدار بسيجيان استان همدان 16/4/1383

■■■

«بايد وسائل عمل خير و حسنات را در کشور فراهم کنيم، وسائل شُرور و آفات را از دسترس ها برداريم؛ اين وظائف مسئولين حکومت است.»

بيانات در ديدار مردم استان ايلام در سالروز ولادت اميرالمؤمنين عليه‌السلام 23/2/1393

■■■

«همه مطبوعات بايد توجّه داشته باشند که خطّ قرمزي وجود دارد و از اين خطّ قرمز، هيچ کس نبايد عبور کند. نه اين‌که ما اجازه نميدهيم؛ در هيچ جاي دنيا اجازه نمي دهند.»

بيانات در ديدار مديران و مسئولان مطبوعات کشور 13/2/1375

■■■

«نسبت به مقوله فرهنگ نبايد بي تفاوت بود. آنجايي که جاي وارد شدن است از تهمت و شانتاژ و اينکه شما دين را دولتي کرديد، نهراسيد زيرا شما دولت ديني هستيد.»

بيانات مقام معظم رهبري، 19/9/1379

■■■

«نمي شود بي قيد و شرط، هر چه را که از آن سوي مرزها مي فرستند - اعمّ از کالاي فرهنگي و همچنين امواج تبليغي و فرهنگي - پذيرفت. دشمن در کمين است؛ بخصوص در کمين جوانان.»

بيانات در جمع مردم اروميه در استاديوم تختي 27/6/1375

■■■

«امروز جاده‌ي رسانه‌اي و ارتباطات، يک جاده‌ي دوجانبه و چندجانبه نيست؛ يک جاده‌ي يکطرفه است؛ يعني بايد گفت آنچه را که صاحبان قدرت رسانه‌اي و امپراطوري رسانه‌اي مي پسندند، با استفاده از علم و فناوري پيشرفته، به زواياي دنيا منتشر و منعکس مي کنند.»

بيانات در ديدار مديران و برنامه‌سازان رسانه‌اي کشورهاي مختلف 26/2/1385

■■■

«با شيوع منکرات و با تظاهرِ به آن بايد مقابله کرد.  اسلام مرتکبِ منکر را نصيحت و هدايت مي کند؛ اما حد هم براي او مي گذارد  با صِرف زبان و توصيه نمي شود کاري کرد. قدرت نظام بايد جلوِ سيرِ فحشا و فساد را بگيرد.»

بيانات در مراسم تنفيذ رياست جمهوري سال  11/5/1380

■■■

«ما به آزادي بيان و آزادي فعّاليتهاي اجتماعي معتقديم. … اما اين آزادي، محدود است و آزادي مطلق نيست. حدّش کجاست؟ حدّش عبارت است از حدودي که اسلام تعيين کرده است. اگر بنا شود که کساني مردم را به بي ايماني و به شهوات سوق دهند، در اين کار، آزاد نيستند. اين آزادي، آزادي خيانت است.»

بيانات در ديدار جمعي از فرماندهان سپاه 24/6/1377

■■■

«روحانيون خوشفکر و دانشگاهيان مؤمن بايد در مقابل ايمان جوانان احساس مسؤوليت کنند.»

بيانات در ديدار جوانان و فرهنگيان در مصلّاي رشت 12/2/1380

■■■

«بحثِ سانسور نيست؛ بحثِ اين است که ما نبايد به ذهن و دل جوان چيزي را بدهيم که او را به سمت گناه و فساد مي لغزاند. اين غير از آزاد گذاشتن فکر براي انتخاب در مسأله‌اي است.  شما مي دانيد که مسائل احساساتي به کسي فرصت انتخاب نمي دهد؛ انسان را به سمتي مي کشاند، بدون اينکه قدرت انتخاب داشته باشد.  اينها را من   نمي-پسندم.»

بيانات در ديدار جمعي از اصحاب فرهنگ و هنر 1/5/1380

■■■

«وقتي محيط زيستِ جسماني آلوده ميشود، همه احساس خطر مي کنند و هشدار مي دهند - مثلاً مي گويند آلاينده‌هاي هواي تهران يا فلان شهرِ ديگر اين‌قدر زياد شد - البته اين آلاينده‌ها مضرّ است و تنفّس مردم در اين فضا، به زيان جسم آنها، ريه، خون و اعصاب آنها تمام مي شود؛ اين درست؛ اما محيط زيست فرهنگي چه؟ آيا محيط زيست فرهنگي اهميت ندارد؟ جوان مسلمان در محيطي رشد کند که در آن، انواع و اقسام تحريک به شهوت، تحريک به فساد، تشويق به بيکاري … ، تشويق به وابستگي سياسي و فرهنگي به بيگانگان موج بزند و در اين فضاي فرهنگي معلّق باشد. آيا اين براي کسي که در فضاي فرهنگي کشور تنفّس مي کند، مضر نيست؟»

بيانات در ديدار جمعي از مردم قم در سالروز قيام 19 دي 19/10/1379

■■■

«اگر شما رفتيد بر طبق وظيفهتان درِ دکان يک قاچاق فروش را بستيد، آن فرد نميتواند بگويد شما با آزادي کسب و کار مخالفيد؛ نه، بحث آزادي کسب و کار نيست - کسب و کار آزاد است - قاچاق فروشي ممنوع است. بحث بر سر آزادي بيان نيست؛ بيان و فکر آزاد است؛ سمپاشي و اضلال وگمراه‌گري ممنوع است.»

بيانات در ديدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران 19/4/1379

■■■

«همه مسؤولان بخشهاي مختلف کشور در اين زمينه مسؤولند. اجازه ندهيد عدّه‌اي با تکيه به نام آزادي - که واقعاً بايد بر عنوان مظلوم آزادي گريست که چه سوء استفاده‌هايي از اين نام مي شود - منکرات و فحشا و بي بندوباري را در جامعه رايج کنند. عکس‌العملِ آن اين است که عدّه‌اي به نظام بدبين شوند.»

بيانات در مراسم تنفيذ رياست‌جمهوري 11/5/1380

■■■

«دشمن ما را از اطراف، محاصره مي‌کند - از طريق کتاب، روزنامه، راديو و تلويزيون ها، صداهاي بيگانه و خبرگزاري ها و جعل خبر و توليد انواع و اقسام وسايل فرهنگي - ما همين‌طور بنشينيم و احياناً هماهنگي و هم صدايي کنيم!  اين‌که نمي‌شود.»

بيانات در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 23/9/1378

■■■

«آنها (دشمنان) مکر و توطئه مي کنند؛ ما بايد در مقابل آنها ضدّ مکر، ضدّ توطئه و ضدّ حمله کنيم؛. … اگر از دشمني آنها غفلت کرديم، باختهايم. اگر براي ضدّ حمله آنها چارهاي نينديشيم، دشمن را به دست خود موفّق کرده ايم.»

بيانات در ديدار جوانان استان اصفهان 12/2/1380

■■■

«ما از ياد گرفتن از غربيها و غير غربيها و بيگانه‌ها خجالت نمي کشيم، امتناع نمي کنيم. ايني که ما يک روش اداري را، يک روش آموزشي را، يک دانش را، يک اختراع را از کشورهاي ديگر ياد بگيريم، هيچ خجالت نمي کشيم. … { اما بايد } آنچه را که مي گيريم، ارزيابي کنيم، ببينيم به درد ما مي خورد يا نه. اگر صددرصد به درد ما مي خورد، صددرصد قبول کنيم؛ اگر صددرصد به درد ما نمي خورد و مضر است، صددرصد رد مي کنيم. اگر بين اين دوتاست، به همان اندازه‌اي که به درد مي خورد، قبول کنيم، مابقي اش را رد کنيم.»

بيانات در ديدار معلمان استان فارس 12/2/1387

■■■

«اين منطق درست نيست که ما بگوييم چون تا پنج سال ديگر فن آوري ماهواره پيشرفت خواهد کرد و بدون بشقاب هم مردم ممکن است تصاوير ماهواره را بگيرند، پس از حالا جلويش را باز کنيم! اين منطق، منطق صحيحي نيست. آن کسي که اين منطق را مطرح ميکند، بايد بگويد براي جلوگيري از آن، چه کار تازه‌اي بايد کرد. اين منطق و استدلال، اين‌گونه بايد نتيجه بدهد. البته دشمن فن آوري را پيشرفته مي کند. در مقابل، شما بايد فکر کنيد که با تطوّر و پيشرفت فن آوري ماهواره، چه کارهايي را مي توانيد انجام دهيد تا از نفوذ ماهواره جلوگيري کنيد. اما اين استدلال، که چون دشمن پيشرفت مي کند، پس ما بياييم هر مانعي را از جلوِ راهش برداريم، منطقي نيست. اين مانع، علي‌العجاله مانع است. مثل اين است که دشمن تا مرزهاي ما پيش آمده، آن وقت بگوييم، ما که نمي توانيم بيشتر از دو ساعت مقاومت کنيم، پس برويم! نه آقا! اين دو ساعت را مقاومت کنيد، شايد پيروز شديد. اين چه حرفي است!؟ قانون ممنوعيت ماهواره - که مجلس شوراي اسلامي، چند سال قبل از اين، آن را تصويب کرد - يک قانون کاملاً درست و بجا بود. حدّاقلش اين است شما توانسته‌ايد چند سال اين نفوذ را به عقب بيندازيد و ان‌شاءالله باز هم خواهيد توانست.»

بيانات در ديدار جمعي از ناشران 28/2/1378

… ادامه دارد.

 1 نظر

ورود به فضای مجازی از دیدگاه مقام معظم رهبری قسمت چهاردهم(لزوم توجه به مبانی اصولی و عدم رودربایستی)

24 آبان 1398 توسط گل عفاف

در ادمه مباحث قبل   بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با فضای مجاز را در اینجا می آوریم:

بگذارید به خاطر شعار شما بعضی‌ها از شما اجتناب کنند. من این را می‌خواهم که عده‌ای حریم انقلابی را حفظ کنند. الآن عده‌ای روی مسائل اصلی انقلاب جرئت پیداکرده‌اند! مثل همان‌که گفت به بدهکار که رو بدهی طلبکار می‌شود! زمانی جرئت نمی‌کردند که در مسائل واضح – نظری‌تر از این – اظهارنظر کنند حالا در مسائل واضح و بینات انقلاب سؤال و بحث می‌کنند با بحث‌های موذیانه.

13/8/76

■■■

آرایش نیروهای فرهنگی بایستی یک آرایش دینی اسلامی و انقلابی باشد این بروبرگرد ندارد.

23/9/78

■■■

ما در موضع حمله هستیم ما در موضع تهاجم هستیم. آن فرهنگ غلط است. حال ما بیاییم به آن فرهنگ غلط اجازه دهیم که در هنر ما وارد شود؟!

4/9/71

■■■

چرا باید از صادر کردن توحید و اخلاق انبیا و روح فداکاری و اخلاص و تزکیه اخلاقی به کشورهای اسلامی دیگر خجالت بکشیم؟

19/4/68

■■■

ما به آزادی بیان و آزادی در فعالیت‌های اجتماعی معتقدیم؛ اما این آزادی محدود است و آزادی مطلق نیست. حدش عبارت است از حدودی که اسلام تعیین کرده. اگر بنا شود که کسانی مردم را به بی‌ایمانی و به شهوت سوق دهند در این کار آزاد نیستند. این آزادی، آزادی در خیانت است.

 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 24/6/1377

■■■

نسبت به مقوله فرهنگ نباید بی‌تفاوت بود. آنجایی که جای وارد شدن است از تهمت و شانتاژ و این‌که شما دین را دولتی کردید نهراسید، زیرا شما دولت دینی هستید.

 بیانات مقام معظم رهبری، 19/9/1379

■■■

شعارها را کمرنگ کردن، اصول اسلام و انقلاب را مورد بی‌اعتنایی قرار دادن و همه‌چیز را با محاسبات مادی مطرح کردن و فهمیدن، جامعه را به انحطاط می‌برد.

 بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های عاشورا، 22/4/1371

■■■

این نظام، حرکت و موفقیتش فقط به برکت تقوا امکان‌پذیر است. نظام حق بی‌تقوا پیش نمی‌رود. نظام باطل که در مقابل حق است، طور دیگری است. البته آنجا هم تقیدات و پایبندی‌هایی به یک سری اصول لازم است تا پیش بروند، اما تقوا به معنی طهارت و پاکی و پرهیزگاری و رعایت حال همه ارزش‌ها ـ که در یک جامعه ارزشی و مکتبی و اسلامی لازم است ـ در جبهه باطل نیست. آن‌ها پایبندی ندارند. این جبهه فقط باتقوا پیش خواهد رفت. این نظام جز با رعایت تقوا و طهارت و پاکی و محاسبه دقیق و صحیح و حسابرسی هرکدام ما از خودش (حاسبوا انفسکم) پیش نخواهد رفت. اشتباه است اگر کسی خیال کند همان کارهایی که دیگر حکومت‌ها و دیگر کارگزاران دولت‌ها در دنیا می‌کنند، ما هم همان کارها را بکنیم. ما اصولی داریم. ما روش‌های مخصوص به خودمان را داریم. این‌ها متعلق به اسلام است. این اصول باید بر دنیا حاکم بشود نه این‌که اصول غلط دنیای جاهلی و استکباری خودش را بر ما تحمیل کند.

بیانات در دیدار کارگزاران نظام 23/5/1370

■■■

من با آن‌کسی که با تفکر اسلامی میانه‌ای ندارد، هیچ رودربایستی ندارم. شماها را نمی‌گویم؛ شما بچه مسلمان‌های خودمان هستید و دارید مثل من تلاش می‌کنید؛ لیکن آن مخاطبی که فرضاً باور اسلامی در قلب او نیست و او این را نمی‌خواهد و این نوع عمل ما و تصرف ما و فعالیت ما را دوست نمی‌دارد، ما با او هیچ رودربایستی نداریم؛ نمی‌پسندد، نپسندد؛ خوشحال نمی شود، نشود؛ تلویزیون را می‌بندد، درنهایت ببندد. البته باید تلاش بکنیم که تلویزیون را نبندد و گوش کند و ببیند؛ اما اگر فرض کردیم کار به آنجا رسید که یا ما باید هدف خودمان را دنبال نکنیم تا او تلویزیون را نبندد؛ و یا این‌که هدف خودمان را دنبال کنیم که طبیعتاً او تلویزیون را خواهد بست؛ در اینجا ما دومی را ترجیح می‌دهیم؛ او تلویزیون را ببندد؛ زیرا بسیارند کسانی که تلویزیون را نمی‌بندند و همین را که من میگویم، می‌خواهند.

بی‌شک در درون کشور ما کسانی هستند که همان انگیزه‌های ضدیت با این گرایشِ به‌اصطلاح «بنیادگرایی» را دارند؛ شما از آن‌ها اصلاً رودربایستی نکنید. در تنظیم برنامه‌ی ادب و هنر، یا تنظیم برنامه‌ی کودکان، یا فیلم و سریال، هیچ‌وقت این فکر را نکنید که اگر ما این گرایش را نشان دادیم، ممکن است یک تیپ روشنفکری که مثلاً خوانندگان فلان مجله‌ی هفتگی هستند، خوششان نیاید؛ به درک، خوششان نیاید! شما اصلاً کاری را بکنید که آن‌ها خوششان نمی‌آید؛ هیچ ملاحظه‌ی این چیزها را نکنید؛ نگویید ما این شخصیت را باید تجلیل کنیم، شاید آن‌ها جذب بشوند؛ نه شما ببینید آیا در تجلیل این شخصیت، نقطه‌ی منفی‌ای وجود ندارد؟ نگویید ما باید با این آقا مصاحبه کنیم، یا سخنرانی این آقا را در فلان سمینار یا در فلان مجموعه پخش‌کنیم، برای این‌که آن جناح هم به این کانال علاقه‌مند بشوند؛ نه شما نگاه کنید ببینید آیا این حرکت شما برای آن هدف‌گیری اصلی - که گفته شد - ضرری دارد یا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نکنید که فلان کسان ممکن است با این کار جذب بشوند؛ نه بگذارید جذب نشوند؛ کاملاً صریح عمل کنید.

7/11/70

■■■

در عالم ادب و هنر و نمایش و تصویر و حرف علمی و حرف شبه‌علمی و امثال این‌ها، غوغایی در دنیا دارد انجام می‌گیرد؛ برای این‌که مردم را از این حقیقت دور نگهدارند. ممکن است ده عنصر دیگر هم جزو هدف‌های دنیا وجود داشته باشد - که به ما ربطی ندارد - اما این عنصر هم وجود دارد. حالا ما در مقابل این‌ها قرار داریم؛ ما باید رودربایستی نکنیم.

7/11/70

■■■

از این خجالت نکشیم که آنچه را که اسلامی نیست، غیر اسلامی اعلان کنیم و نپسندیم.

دغدغه‌های فرهنگی، ص 130

■■■

اگر به فکر این باشید که مخاطب جبهه‌ی مقابل را تصرّف کنید، ممکن است همین فکر، شمارا وسوسه کند که به تقلیدِ کارِ جبهه‌ی مقابل بپردازید.

بعضی از عناصر جبهه‌ی خودی که مثلاً داستان می‌نویسند یا فیلم می‌سازند، با این خیال که مخاطبین جبهه‌ی مقابل را جذب کنند، به مسائلی می‌پردازند که نویسنده یا فیلم‌ساز جبهه‌ی مقابل به آن‌ها پرداخته است. مثلاً آن‌ها برای جاذبه‌ی فیلم از عامل زن - یعنی عامل جنسی - استفاده می‌کنند؛ این‌ها هم همین کار را می‌کنند. این کار، به‌هیچ‌وجه صحیح نیست؛ چون به سایش در جبهه‌ی خودی کمک می‌کند. بنده این را قبول ندارم. نه‌فقط قبول ندارم، بلکه تصوّر می‌کنم این فکر، غلط و این کار، اشتباه است. ما باید مخاطب خودمان را خلق کنیم. اگر دشمنِ ما با تکرار یک حرف، گوش‌ها را با آن آشنا می‌کند، ما نباید مجبور شویم حرفی را که او می‌خواهد، تکرار کنیم. اگر او با خوراندن یک خوراک، ذائقه‌ی جدیدی برای مردم کشور خلق می‌کند، ما نباید تابعِ آن ذائقه‌ی خلق‌شده باشیم. خودمان باید ذائقه‌ی دیگری خلق کنیم؛ یعنی همانی که مطابق فکر و ایمان و عقیده‌ی ماست.

22/4/73

… ادامه دارد.

 نظر دهید »

شبهه آزادی بیان(قسمت سوم)

22 آبان 1398 توسط گل عفاف

تفاوتهای آزادی در ایران و آمریکا از دیدگاه رهبری

آزادی در اسلام الهی است و لی در غرب به دنبال ریشه آن هستند.در اسلام مبارزه برای آزادی یک تکلیف الهی است. در اسلام یک سری ارزشهای ثابتی وجود دارد که آزادی هم بر پایه آنهاست و نسبی ولی در غرب آزادی مطلق است.چون در غرب ارزش ثابتی وجود ندارد.

همين «آزادى اجتماعى» كه اين‏قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فرآورده‏ هاى ارزشمند معنوى يا مادّى يك ملت به كار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حيات خود يك انسان. «من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض فكانّما قتل النّاس جميعاً»[1]. ارزشهاى اخلاقى در آنجا، هيچ مانعى براى آزادى نيستند. تفاوت ديگر اين است كه در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشكيل مى‏دهد. ، اين است كه مقوله‏ى «آزادى» مقوله‏اى اسلامى است. در باره‏ى آن، اسلامى بينديشيم و همه به نتايج آن به عنوان يك حركت اسلامى و يك تكليف شرعى، معتقد باشيم.

(12/ 06/ 1377) بيانات در مراسم فارغ ‏التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس

من آنچه كه امروز در اين پيكار فكرى و مطبوعاتى كه عرض كردم پديده ‏ى مباركى هم هست مشاهده مى‏كنم، اين است كه خيلى‏ ها به اين اصل توجّه نمى‏كنند. در اينجا من دو، سه تفاوت عمده ‏ى «آزادى‏» در منطق اسلام را با آزادى در منطق غرب بيان‏ مى‏كنم. البته عرض كردم ليبراليسم، سرجمع همه‏ ى نظريه ‏ها و گرايشهاى گوناگونى است كه در اين مكتب وجود دارد و ممكن است بعضى از اين نظريه‏ ها و گرايشها، در بعضى زمينه‏ ها با بعضى ديگر مقدارى اختلاف داشته باشد؛ اما مجموعش اين‏هاست.

در مكتب غربى ليبراليسم، آزادى انسان، منهاى حقيقتى به نام دين و خداست. لذا ريشه‏ ى آزادى را هرگز خدادادگى نمى‏دانند. هيچ‏كدام نمى‏ گويند كه آزادى را خدا به انسان داده است؛ دنبال يك منشأ و ريشه‏ ى فلسفى برايش هستند كه عرض كردم. ريشه ‏هايى هم ذكر كرده‏ اند و تفسيرهاى گوناگونى در اين زمينه دارند. در اسلام، «آزادى» ريشه‏ ى الهى دارد. خودِ اين، يك تفاوت اساسى است و منشأ بسيارى از تفاوتهاى ديگر مى‏شود. بنا بر منطق اسلام، حركت عليه آزادى، حركت عليه يك پديده ‏ى الهى است؛ يعنى در طرف مقابل، يك تكليف دينى به وجود مى‏آورد. اما در غرب چنين چيزى نيست؛ يعنى مبارزات اجتماعى كه در دنيا براى آزادى انجام مى‏گيرد، بنا بر تفكّر ليبراليسم غربى، هيچ منطقى ندارد. مثلًا يكى از حرفهايى كه زده مى‏شود «خير همگانى» يا «خير اكثريّت» است. اين ريشه ‏ى «آزادى اجتماعى» است. چرا من بايد بروم براى خير اكثريّت كشته شوم و از بين بروم؟ اين بى‏ منطق است. البته هيجان هاى موسمى و آنى، خيلى‏ ها را به ميدانهاى جنگ مى‏كشاند؛ اما هرگاه هركدام از آن مبارزانى كه در زير لواى چنين تفكّراتى مبارزه‏اى كرده باشند اگر واقعاً زير لواى اين تفكّرات، مبارزه‏اى‏انجام گرفته باشد به مجرّد اينكه از هيجان ميدان مبارزه خارج شوند، شك خواهند كرد: چرا من بروم كشته شوم؟

در تفكّر اسلامى، اين‏گونه نيست. مبارزه براى آزادى، يك تكليف است؛ چون مبارزه براى يك امر الهى است. همچنان كه اگر شما مى‏ بينيد جان كسى را مى‏خواهند سلب كنند، موظّفيد برويد به او كمك كنيد. يك وظيفه‏ ى دينى است كه اگر نكرديد گناه كرده‏ايد. در زمينه‏ ى آزادى هم همين‏طور است؛ بايد برويد، يك تكليف است.

بر اين تفاوت اساسى، باز تفاوتهاى ديگرى مترتّب مى‏شود. يكى اين است كه در ليبراليسم غربى چون حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است، لذا «آزادى» نامحدود است. چرا؟ چون شما كه به يك سلسله ارزشهاى اخلاقى معتقديد، حق نداريد كسى را كه به اين ارزشها تعرّض مى‏كند، ملامت كنيد؛ چون او ممكن است به اين ارزشها معتقد نباشد. بنابراين هيچ حدى براى آزادى وجود ندارد؛ يعنى از لحاظ معنوى و اخلاقى، هيچ حدّى وجود ندارد. منطقاً «آزادى» نامحدود است. چرا؟ چون حقيقت ثابتى وجود ندارد؛ چون به نظر آن‏ها، حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است.[2]

«آزادى» در اسلام اين‏گونه نيست. در اسلام، ارزشهاى مسلّم و ثابتى وجود دارد؛ حقيقتى وجود دارد. حركت در سمت آن حقيقت است كه ارزش و ارزش ‏آفرين و كمال است. بنابراين، «آزادى» با اين ارزشها محدود مى‏شود. اينكه اين ارزشها را چگونه بايد فهميد و به دست آورد، مقوله ‏ى ديگرى است. ممكن است كسانى راه هاى غلطى را در فهم اين ارزشها بروند؛ ممكن است كسانى راههاى درستى را بروند. آن خارج از اين بحث است. به ‏هرحال «آزادى» محدود به حقيقت و محدود به ارزشهاست.

همين «آزادى اجتماعى» كه اين‏قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فرآورده‏ هاى ارزشمند معنوى يا مادّى يك ملت به كار گرفته شود، مضرّ است؛ درست مثل حيات خود يك انسان. «من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض فكانّما قتل النّاس جميعاً»[3]. در منطق قرآن، كشتن يك انسان، مثل كشتن همه ‏ى انسانيّت است. اين مفهوم خيلى عجيبى است. كسى كه دست به قتل يك انسان دراز مى‏كند، مثل اين است كه همه‏ ى انسانيت را كشته است؛ چون تعرض به حريم انسانيت است. ليكن استثناء آن اين است: «بغير نفس او فساد فى الارض»؛ مگر اينكه آن كسى كه مورد اين تعرّض قرار مى‏گيرد، خودش به جان كسى تعرّض نموده، يا فسادى ايجاد كرده باشد. ببينيد؛ ارزشها و حقايق ثابت و مسلّم، اين آزادى را محدود مى‏كند؛ همچنان كه حقِّ حيات را محدود مى‏كند.

تفاوت ديگر اين است كه در غرب، حدّ آزادى را منافع مادّى تشكيل مى‏دهد. ابتدا براى آزاديهاى اجتماعى و فردى، محدوديتهايى را معيّن كردند؛ اين يكى از آن‏هاست. آن وقتى‏كه منافع مادّى به خطر بيفتد، آزادى را محدود مى‏كنند. منافع مادّى، مثل عظمت اين كشورها و سلطه‏ى علمى اين كشورها. تعليم و تربيت، يكى از مقولاتى است كه آزادى در آن، جزو مسلّمترين حقوق انسان‏هاست. انسانها حق دارند ياد بگيرند؛ اما همين «آزادى» در دانشگاههاى بزرگ دنياى غربى محدود مى‏شود! دانش و فناورى والا به قول خودشان‏HIGH TEC قابل انتقال نيست! انتقال فناورى به كشورهاى معيّنى ممنوع است! چرا؟ چون اگر اين دانش و اين علم انتقال داده شد، از انحصار اين قدرت خارج شده است و اين قدرت مادّى و اين سلطه، به حال خود باقى نخواهد ماند. آزادى مرز پيدا مى‏كند؛ يعنى استاد حق ندارد كه فرضاً به شاگرد كشور جهان سومى شاگرد ايرانى، يا دانش‏پژوه چينى فلان راز علمى را بياموزد!

آزادى انتقال اطّلاعات و اخبار هم اين‏گونه است. امروز همه ‏ى جنجال دنيا، براى آزادى اطّلاعات و اخبار است؛ بگذاريد مردم باخبر شوند؛ بگذاريد مردم بدانند. ترويج آزادى در غرب، يكى از مصاديق و مصرع هاى بلندش اين است؛ اما در حمله‏ ى امريكا به عراق در زمان رياست جمهورى بوش‏[4] براى مدّت يك هفته يا بيشتر، رسماً همه ‏ى اطلاعات سانسور شد. افتخار هم كردند و گفتند كه هيچ خبرنگارى حق ندارد يك عكس يا يك خبر از حمله ‏ى امريكا به عراق منتقل و منتشر كند! همه مى‏دانستند كه حمله شده؛ خود آمريكاييها هم خبر دادند؛ اما از جزئيات آن هيچ‏كس مطّلع نبود؛ چون مدّعى بودند كه اين كار، امنيت نظامى را به خطر مى‏ اندازد! پس، امنيت نظامى، حقّ آزادى را محدود كرد؛ يعنى يك مرز مادّى و يك ديوار مادّى.

استحكام پايه ‏هاى اين حكومت هم، مرز ديگر است. چند سال قبل از اين حدود چهار، پنج سال پيش در امريكا گروهى پيدا شدند، كه خبرش را هم همه ‏ى كسانى كه اهل روزنامه ‏اند، خوانده ‏اند. البته بنده همان وقت تفاصيل بيشترى را از آن اطّلاع پيدا كردم؛ ليكن همه در روزنامه‏ هاى ما هم نوشتند و گفتند. گروهى پيدا شدند كه اين‏ها با گرايش مذهبى خاصى عليه حكومت فعلى امريكا زمان همين آقاى كلينتون اقدام كردند. عليه آن‏ها مقدارى كارهاى امنيتى و انتظامى شد، اما فايده‏ اى نبخشيد. خانه‏ اى را كه آن‏ها در آن جمع شده بودند، محاصره كردند و آتش زدند كه حدود هشتاد نفر در آتش سوختند! عكسهايش را هم منتشر كردند و همه‏ ى دنيا هم ديدند. در ميان اين هشتاد نفر، زن هم بود، كودك هم بود، شايد يك نفرشان هم نظامى نبود. ببينيد؛ آزادى زنده ماندن، آزادى عقيده، آزادى مبارزه‏ى سياسى، به اين حد محدود مى‏شود. بنابراين، آزادى در دنياى مادّى غرب هم حدود و مرزهايى دارد؛ منتها اين مرزها، مرزهاى مادّى است.

ارزشهاى اخلاقى در آنجا، هيچ مانعى براى آزادى نيستند. مثلًا نهضت همجنس‏بازى در امريكا، يكى از نهضتهاى رايج است! افتخار هم مى‏كنند؛ در خيابانها تظاهرات هم راه مى ‏اندازند؛ در مجلّه ها عكسهايشان را هم چاپ مى‏كنند؛ با افتخار هم ذكر مى‏كنند كه فلان تاجر و فلان رجل سياسى جزو اين گروه است؛ هيچ‏كس هم خجالت نمى‏كشد و انكار نمى‏كند! بالاتر از اين،بعضى از اشخاصى كه با اين نهضت مخالف مى‏كنند، مورد تهاجم شديد بعضى از مطبوعات و روزنامه‏ ها واقع مى‏شوند كه ايشان با نهضت همجنس‏بازى مخالف است! يعنى ارزش اخلاقى، مطلقاً حدّ و مرزى براى آزادى معيّن نمى‏كند.

مثال ديگر در كشورهاى اروپايى است. مثلًا آزادى بيان را، تبليغات به نفع فاشيسم محدود مى‏كند، كه امر مادّى و حكومتى است؛ اما تبليغات عريانگرى كه آن هم يك حركتى است محدود نمى‏كند! يعنى مرزهاى آزادى در ليبراليسم غربى، با آن فلسفه و با آن ريشه‏ى فلسفى و با آن نگرش، مرزهاى مادّى است؛ مرزهاى اخلاقى نيست. اما در اسلام، مرزهاى اخلاقى وجود دارد. در اسلام، آزادى، علاوه بر آن حدود مادّى، مرزهاى معنوى هم دارد. البته وقتى كسى عليه منافع كشور و عليه سود كشور اقدامى بكند، آزاديش محدود مى‏شود اين منطقى است اما مرزهاى معنوى هم وجود دارد. اگر كسى عقيده‏ى گمراهى دارد، عيبى ندارد. وقتى مى‏گوييم عيبى ندارد، يعنى پيش خدا و پيش انسانهاى مؤمن عيب دارد؛ ليكن حكومت هيچ وظيفه‏اى در قبال او ندارد. در جامعه‏ى مسلمان، يهودى و مسيحى و بقيه‏ى اديان گوناگون هستند؛ الآن در كشور ما هم هستند؛ در زمان صدر اسلام هم بودند؛ هيچ مانعى هم ندارد. اما اگر قرار باشد آن كسى كه عقيده‏ى فاسد دارد، به جان ذهن و دل افرادى كه قدرت دفاع ندارند، بيفتد و بخواهد آن‏ها را هم گمراه كند، اين براى آدم يك مرز است. اينجا آزادى محدود مى‏شود. از نظر اسلام اين‏گونه است. يا مثلًا بخواهند اشاعه‏ى فساد بكنند، بخواهند فساد سياسى و فساد جنسى و فساد فكرى به وجود آورند؛ يا همين فيلسوف‏نماهايى كه در گوشه و كنار هستند، بخواهند در باره‏ى اينكه تحصيلات عاليه براى جوانان خوب نيست، مقاله بنويسند؛ بنا كنند عيوبش را ذكر كردن؛ البته به احتمال قوى، درصدى نود اثر نخواهد كرد؛ اما ممكن است درصدى ده جوانان تنبل اثر كند. نمى‏شود اجازه داد كه كسانى بنشينند، با وسوسه و دروغ، انسانها را از تحصيل علم بازبدارند.

آزادىِ دروغ‏گويى نيست. آزادىِ شايعه‏ پراكنى نيست. آزادىِ ارجاف نيست. من گله ‏اى كه دارم اين است كه چرا در زمينه‏ ى مسائل آزادى، به مباحث اسلامى و به مبانى اسلامى مراجعه نمى‏شود؟ در قرآن سوره‏ ى احزاب آيه‏ ى 60 مى‏فرمايد: «لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينك بهم». مرجفون در كنار منافقان و بيماردلان كه آن‏ها دو دسته‏اند قرار دارند. منافقان يك دسته ‏اند، بيماردلان الّذين فى قلوبهم مرض دسته‏ى ديگرى هستند؛ اين «مرجفون» در كنار آن‏ها گذاشته شده‏اند. مرجفون يعنى كسانى كه مرتّب مردم را مى‏ترسانند. يك جامعه‏ ى تازه تأسيس‏ شده ‏ى اسلامى، با آن همه دشمن، آن همه بسيج قرآنى، آن همه بسيج نبوى، همه بايد براى دفاع از كشور و از اين نظام عظيم انسانى و مردمى، از لحاظ روحى آماده باشند؛ اما يك عده مثل خوره به جان مردم بيفتند و روحيه ‏ها را تضعيف كنند؛ اين‏ها مرجفونند. قرآن مى‏گويد: اگر «مرجفون» يعنى كسانى كه مرتّب مردم را مى‏ترسانند، آدم را نااميد مى‏كنند، مردم را از اقدام بازمى‏دارند دست برندارند، «لنغزينك بهم»؛ تو را به جان آن‏ها خواهيم انداخت. اين، مرز آزادى است. پس، آزادى در منطق اسلامى، يك تفاوت ديگرش اين است كه مرزى از ارزشهاى معنوى دارد.

تفاوت ديگر اين است كه آزادى در تفكّر ليبراليسم غربى، با «تكليف» منافات دارد. آزادى، يعنى آزادى از تكليف نيز. در اسلام، آزادى آن روى سكّه‏ى «تكليف» است. اصلًا انسانها آزادند، چون مكلّفند. اگر مكلّف نبودند، آزادى لزومى نداشت؛ مثل فرشتگان بودند.

بشر خصوصيتش اين است كه مجموعه‏ ى انگيزه‏ ها و غرايز متضادّى است و مكلّف است كه در خلال اين انگيزه ‏هاى گوناگون، راه كمال را بپيمايد. به او آزادى داده شده، به خاطر پيمودن راه كمال. همين آزادى با اين ارزش، براى تكامل است؛ كمااينكه خود حيات انسان براى تكامل است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون»[5]. خداوند جنّ و انس را آفريده، براى رسيدن به مرتبه‏ ى عبوديّت او كه مرتبه‏ ى بسيار والايى است. آزادى هم مثل حقِّ حيات است؛ مقدمه‏اى براى عبوديّت.

در غرب، در نفى «تكليف» تا جايى پيش رفته ‏اند كه نه تنها تفكّرات دينى را، حتّى تفكّرات غير دينى و كلّ ايدئولوژى‏ها را كه در آن‏ها تكليف هست، واجب و حرام هست، بايد و نبايد هست، نفى مى‏كنند! الآن در آثار اخير همين ليبرال‏نويسهاى امريكايى و شبه امريكايى و كسانى كه پيامبرشان آن‏ها هستند امّتهاى آن‏ها در كشورهاى ديگر، از جمله متأسفانه بعضيها در كشور خود ما دنبال همين هستند ديده مى‏شود كه مى‏گويند تفكّر آزاد غربى، با اصل «بايد و نبايد» و با اصل ايدئولوژى مخالف است! اسلام به‏ كلّى نقطه‏ ى مقابل اين است. اسلام، «آزادى» را همراه با «تكليف» براى انسان دانسته كه انسان بتواند با اين آزادى، تكاليف را صحيح انجام دهد، كارهاى بزرگ را انجام دهد، انتخابه اى بزرگ را بكند و بتواند به تكامل برسد.

بنابراين، توصيه‏ ى اول من به اين كسانى كه مى‏نويسند و بحث مى‏كنند، اين است كه در فهم مفهوم آزادى، مستقل باشيم، مستقل بينديشيم و وابسته نباشيم. توصيه‏ ى دوم اين است كه از آزادى سوءاستفاده نشود. بعضي ها مكرّر تأكيد و تكرار مى‏كنند: «آزاديهاى تازه به ‏دست ‏آمده‏ ى مطبوعاتى!» به نظر من، اين يك حرف غير واقعى است؛ حرفى است كه منشأ آن هم راديوهاى بيگانه است. البته الآن در روزنامه‏ ها و مجلّات، مطالبى مى‏نويسند و تعرّضهايى مى‏كنند. بعضى از اين افراد، در گذشته اين كارها را نمى‏كردند؛ بعضى ديگر هم مى‏كردند. د

، امروز هم همان‏طور است؛ هيچ فرقى نكرده است. امروز هم اگر كسانى اضلال كنند، افساد كنند، ارجاف كنند، باز همان‏گونه است؛ فرقى نكرده است. بنابراين، اين حرف را نبايد مرتّب تكرار كرد كه «آزادىِ تازه به‏دست آمده!» مى‏بينم كه بعضى از مسئولان خطاب به مطبوعات مكرّر مى‏گويند كه از آزاديها زياد استفاده نكنيد، تا مبادا اصل آزادى به خطر بيفتد! اين چه حرفى است؟! از آزادى هرچه بيشتر استفاده كنند، بهتر است؛ منتها خارج از مرز نباشد. هرچه افراد بيشتر از حقِّ خدا داده استفاده كنند، نظام اسلامى به هدف هاى خودش بيشتر رسيده است. ما هميشه گله‏ مان از نويسنده‏ ها اين بوده كه چرا نمى‏نويسند، چرا تحقيق نمى‏كنند، چرا تحليل نمى‏كنند.

مرزهاى صحيح را بايد رعايت كرد. البته اين مرزها هم مرزهايى نيست كه يك حكومت يا يك نظام بخواهد به خاطر منافع خودش آن‏ها را تعيين كند. حالا اگر هم به فرض حكومتهايى در دنيا هستند كه لا بد هم هستند و تعيين مى‏كنند، نظام جمهورى اسلامى اين‏طور نيست؛ نظام جمهورى اسلامى مبنايش بر عدالت است. يعنى اگر مقام رهبرى از عدالت بيفتد، به طور خودكار و بدون اينكه هيچ عامل ديگرى لازم باشد، از رهبرى مى‏افتد. در چنين نظامى معنا ندارد كه بخواهند براى منافع صنفى يا گروهى يا ديدگاه‏هاى خاص حكومتى، مرزى معين كنند؛ نه. مرز، همان مرزهاى اسلامى است؛ همان چيزهايى است كه در قرآن و در حديث و در فهم صحيح از دين، به عنوان مرز شناخته شده؛ اين‏ها معتبر است و بايد هم رعايت شود. اگر هم رعايت نشود، مسئولان موظّفند؛ مسئولان قضائى، مسئولان دولتى، وزارت ارشاد، ديگران همه موظّفند. اگر به وظيفه عمل نكنند، گناه و تخلّف كرده‏اند. موظّفند كه اين مرزها را رعايت كنند. در داخل آن مرزها كه البته آن مرزها استثناءهاست همان اصل زيباى درخشان آزادى است كه بايد مورد استفاده قرار گيرد. من اين اظهارات غير مسئولانه را نمى‏پسندم كه تكرار گردد و گفته شود.

آنچه كه من امروز به عنوان جمع‏بندى عرض مى‏كنم، اين است كه مقوله ‏ى «آزادى» مقوله ‏اى اسلامى است. در باره‏ ى آن، اسلامى بينديشيم و همه به نتايج آن به عنوان يك حركت اسلامى و يك تكليف شرعى، معتقد باشيم. آنچه را كه بحمد اللّه در صحنه‏ ى جامعه وجود دارد، قدر بدانيم و از اين امكان حدّ اكثرِ استفاده را بكنيم. صاحبان فكر و صاحبان انديشه بايد تلاش كنند. البته بعضى از بحثها هست كه در چارچوب هاى تخصّصى مطرح است و بايد در مدارس و دانشگاهها و مطبوعاتِ خاص و در مجموعه‏ هاى خاص مطرح شود؛ بعضيها هم هست كه نه، مورد استفاده‏ى همگان است؛ بايد مطرح شود و همه استفاده كنند و بهره ببرند.

اميدوارم كه إن شاء اللّه خداى متعال توفيقى دهد، تا بتوانيم آنچه را كه موجب شكوفايى اين نظام و إن شاء اللّه توفيقات هرچه بيشتر اين ملت بزرگ و خوب و عزيز است، در كشورمان شاهد باشيم. شما عزيزان دانشگاهى، بخصوص جوانانتان كه آينده و اميدها متعلّق به شماست در اين شكوفايى و توفيقات، نقش فراوانى خواهيد داشت.

و السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته‏
[1] ( 2). مائدة: 32
[2] (12/ 06/ 1377) بيانات در مراسم فارغ‏التحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس
[3] ( 2). مائدة: 32
[4] ( 3). منظور« جورج بوش» پدر است كه به بهانه اشغال كويت توسط عراق، دستور حمله به آن كشور را صادر كرد.
[5] ( 4). ذاريات: 56

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ساقی کوثر

وبلاگ فرهنگی،سیاسی، اجتماعی
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ثقلین
    • مناسبت
  • خیر کثیر
  • فضای مجازی از دیدگاه مقام معظم رهبری
  • دعا برای سلامتی امام زمان عج
  • جمعه های انتظار
  • حدیث روز
  • فضای مجازی
  • دعا و زیارات ایام هفته
  • درس اخلاق
  • کلام رهبر
  • عمومی
  • بصیرت افزایی و روشنگری
  • اخلاقی - تربیتی
  • داستانهای عبرت آموز
  • کلیپ های تکان دهنده
  • یادداشت های خودم
  • یادیارن شهید
  • احکام
  • زنگ تفریح
  • نهج البلاغه
  • صحیفه سجادیه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس